بیان مولانا یوسف ـ رحمة الله علیه ـدر جمع اساتید دانشگاه و کارمندان دولت جمعه 12مارس بعد از نماز عصر مسجد ابدالی، ملتان، پاکستان برادران و دوستان من! این قانون دنیا است که هرگاه کسی وسیله یا ماشینی را می سازد، همو خودش روش استفاده از آن را هم بیان می کند. کسانی که آن […]
بیان مولانا یوسف ـ رحمة الله علیه ـدر جمع اساتید دانشگاه و کارمندان دولت جمعه 12مارس بعد از نماز عصر مسجد ابدالی، ملتان، پاکستان
برادران و دوستان من!
این قانون دنیا است که هرگاه کسی وسیله یا ماشینی را می سازد، همو خودش روش استفاده از آن را هم بیان می کند. کسانی که آن ماشین و وسیله را تهیه می کنند، آن ها [در استفاده ی از آن] رأی و نظر خود را دخالت نمی دهند، بلکه مطابق راهنمایی ِسازنده ی آن ماشین، آن را به کار می گیرند.
و فقط به کاتولوگ همراه با آن ماشین نیز اکتفا نمی کنند، بلکه افرادی را به محل ساخت آن ماشین فرستاده تا آموزش ببینند. بنابراین هر وسیله را اگر مطابق دستورالعمل سازندگان آن بکار گیریم، فایده ی کامل را از آن خواهیم برد، ورنه ضرر و خسارت عاید خواهد شد. مثلاً شخصی ماشینی به بیست میلیون می خرد [و با خود می گوید:]باید کمی خدمت آن را بکنم! ماشین را استارت نموده، حرکت می کند، از مقابل با تریلی یا شخصی مواجه می گردد، فرمان را [اتفاقاً] به همان طرف می چرخاند و او را زیر می گیرد. (حال این شخص یا روانه ی قبرستان می شود یا زندان، یا بیمارستان!)
به هر حال روش استفاده ی هر کالا از سازنده ی آن آموخته می شود. در مورد تمام وسایل این قاعده کاملاً رعایت می شود، ولی وقتی نوبت به انسان می رسد، همه [بی پروا و] نادان می شوند.
انسان هم یک ماشین و وسیله است. انسان ماشین اعمال است. از وجود انسان اعمالی صادر می شود که در بین طبقاتِ[مختلفِ جامعه] جنگ و جدال برپا می کند و از وی آن اعمالی هم بروز می کند که سبب و حدتِ قلوبِ افراد جامعه می شود. [و سبب می شود که] در هر خانه احساس همدردی [نسبت به دیگران] ایجاد گردد.
خداوند این ماشین را در جایی گذاشته و می سازد که دست انسان به آن نمی رسد، چراکه هر چه را که انسان دست می گذارد، ادعا می کند: من آن را درست کرده ام. [مثلاً] تخمی را در زمین می اندازد و می گوید: این مزرعه را من به وجود آورده ام. الله رب العزت انسان را در رحم مادر گذاشته آفریده است. آدمی در دامن مادر پرورش می یابد اما آفرینش نمی یابد، بلکه کامل آفریده می شود سپس به دنیا می آید. بله! به دست انسان ها پرورش می یابد، اما پرورش را نیز[در واقع] خدا می دهد.
[حال] خداوند[که سازنده ی آدمی است]خودش نیز طرز استفاده ی درست وی را داده است که اگر به این صورت به کار گرفته شود مفید و سودمند خواهد شد و اگر به این شکل استعمال گردد، منجر به ضرر و خسارت خواهد شد. طرز استفاده ی درست از انسان که منتهی به فایده می شود، نامش«دین» است. ماشین ساخته شده ی دست الهی مطابق خواسته ی الله متعال به کار گرفته نمی شود. [به همین دلیل است] با وجودی که عالَم از انواع و اقسام اختراعات و اکتشافات پر شده است، باز هم بشریت به سعادت و آرامش دست نیافته است.
انسان، مجموعه ی اجزای متضاد
همان گونه که خداوند آدمی را مجموعه ای از اجزا و اعضای متضاد آفریده است، به همین صورت جامعه ی بشری را نیز مجموعه ای از طبقات متضاد و متفاوت آفریده است. [به عنوان مثال:] وظیفه و کار زبان سخن گفتن است و کار دیگر اعضای بدن چیزی غیر از سخن گفتن است. و در بین سخن گفتن و سخن نگفتن رابطه ی «ضدیت» است. [یا] کار مغز اندیشیدن است، ولی کار بقیه ی اعضای جسم اندیشیدن و تفکر نیست. این نیز یک نوع رابطه ی متضاد است. به همین صورت انسان، از سر تا پا مجموعه ای از اعضای متضاد است. [اما با این وجود] خداوند در درون انسان روح دمیده است و هر عضو را سبب فایده ی مشترکِ[دیگر اعضا] قرار داده است. چشم امکان دارد برای خود نبیند، اما برای [فایده ی] بقیه ی اعضا به کار گرفته می شود. گویا الله تعالی با داخل کردن این نیرو(روح)، در انسان بین تمام اعضاء فایده ی مشترک برقرار ساخته است.
به همین ترتیب خداوند متعال، همه ی انسان ها را به صورت یک طبقه نیافریده بلکه به صورت طبقات مختلف آفریده است. [حال] اگر در بین شان رابطه ی و پیوند محبت آمیز برقرار شود؛ توانگر و فقیر، مسافر و مقیم، حاکم و محکوم، والدین و فرزندان، همه مثل یک جسم شوند، سعادتمند و خوشبخت خواهند بود و به عزت نایل می شوند ولو اسباب مادیِ اندکی در اختیارشان باشد. ولی اگر با هم ارتباطِ [مناسبی] نداشته باشند، هر چقدر که سرمایه هم داشته باشند، ناکام و ناموفق هستند.
اتحاد امت در گروی احترام به بنی نوع انسان
خداوند سعادت و کامیابی را در ارتباطِ [محبت آمیز] بین طبقات بشر نهاده است و در قطع رابطه ناکامی و شکست گذاشته است. و اتحاد و وحدت امت را در گروی فایده رساندن به دیگر افراد قرار داده است. به همین دلیل، روش منفعت رساندن هر طبقه به طبقات دیگرِ جامعه را به ایشان آموخته است. «اسلام» نام همین[روش زندگی] است. [ولی متأسفانه] امروزه مسلمانان عموماً بر خلاف روش اسلامی حرکت می کنند. و در تمام حالات مطابق اسلام زندگی نمی کنند.
[خواهشمندم] خوب دقت فرمایید!
خداوند به شخص فقیرِ جامعه روشی از بکارگیریِ[اعضای]خودش را آموخته که در اثر آن ثروتمند با وی محبت نماید. و آن روش عبارت است از این که فقیر با جان خود به ثروتمند منفعت برساند. به وی دعاها را آموزش دهد. او را در راه راهنمایی کند. [اگر نیاز داشت] مرده اش را غسل دهد. در کندنِ قبر کمکش نماید. به تعزیه اش برود. و از مالش نیز در حد توان برای سرمایه دار خرج کند. مثلاً اگر ثروتمندی در راه ماشینش پنچر شده است [و در راه مانده است] وی را با غذای[ساده] و نخودی که همراه دارد، پذیرایی کند. و وقتی آن سرمایه دار بخواهد[در مقابل نیکی هایش] به او چیزی بدهد، در جواب بگوید: نه من به خاطر گرفتن[چیزی] از شما این کار را نکرده ام، بلکه برای گرفتن از الله کرده ام.
فقیر[سعی نکند] از آن چه در نزد ثروتمند است با دزدی چیزی بگیرد، و نه با گدایی و تکدی، و نه با فریب و حیله. حتی در دلش نیز تمنا و اشراف نکند(یعنی در دلش این تصور هم نیاید که شاید بدون درخواست، چیزی به من ببخشد). و زمانی که سرمایه دار بخواهد به وی احسان کند آن را رد کند. حضرت رسول ـ صلی الله علیه و سلم ـ [هم فقیر بودند، ولی]فقیری با ویژگی های مزبور. اسلام[و دینداریِ]فقیر در همین است.
به همین ترتیب، اسلام[و دیانتِ]ثروتمند این است که ازجان خود بر فقیر خرج کند. برای نجاتش در آخرت بکوشد. شما[ی ثروتمند] هم راه را به فقیر نشان دهید. اگر فقیر ضعیف و ناتوان است، سرمایه دار، بارش را برداشته به مقصد برساند. اگر [از بستگانش کسی]مرد، به تعزیه اش برود. ثروتمند در حد وسع وتوانش از جانش به فقیر فایده برساند و از مالش هم به اندازه ی وسعش. و به همین شکل از هر جنس دیگر. [مثلاً] از [محصولاتِ]زمین خود، از شیر حیوان خود، از غذای خود. و وقتی فقیر در مقابل این نیکی هایش بگوید: خیلی سپاسگزارم! شما زندگی ام را درست کردید، از من هم اگر خدمتی ساخته است حاضرم! ثروتمند در جواب بگوید: «لانرید منکم جزاءاً و لاشکوراً»
کاملاً به همین صورت به حاکمان و محکومان نیز طرز فایده رساندن به یکدیگر را عنایت فرموده است.
به حاکمان [و دولت مردان] این را آموخته است که با جان خود به رعیت و محکومان خود منفعت برسانید. بارشان را بردارید. از جانتان برای خدمت رعیت خرج کنید. با ایشان در هنگامی که درخواست اداری دارند، همکاری لازم را بنمایید. در کسب و کار به ایشان آزادی بدهید. اگر برایشان قوانین منع می گذارید، فقط در محدوده ی حلال و حرام باشد. در مورد مال و جان به رعیت آزادی بدهید تا با هر کشور که می خواهند تبادل تجاری داشته باشند. دولت از طرح های اخذ مالیات به بهانه های مختلف از مردم صرف نظر کند. و هر گاه مردم بخواهند به مسؤلین چیزی بدهند، بگویند: ما فقط این[خدمت]را برای گرفتنِ[اجر و پاداش] از خداوند انجام داده ایم. به این صورت است که تمام ملت و رعیت با دولت یکی می شوند. آنچه امروزه با تدابیر مختلف از مردم اخذ می شود، در صورتی که رابطه ی دولت و ملت به شکل مزبور باشد با یک تشویق در یک روز مردم با محبت آن را به دولت اهدا خواهند کرد.
و به مردم و ملت نیز این روش را آموخته است که با جان خود در خدمت دولت مردان باشند و به ایشان فایده برسانند. به ایشان پیشنهادات سازنده و مفید بدهند. وقتی حاکمان مطمئن شوند که ملت برای گرفتن مقام و منصب ما، این کارها را نمی نمایند[وخود را به ما نزدیک نمی کنند] بلکه در راستای رضایت خداوند [با ما همکاری] می کنند، آن ها با این گونه ملت و مردم، رابطه ی دوستانه برقرار خواهند کرد.
[به همین ترتیب] به مقامی ها روش ارتباط محبت آمیز با مسافران را عنایت فرموده است. به زن آن روش و طریقه را آموخته که با به کارگیری آن شوهر برایش جان نثار می شود. و به شوهر آن روش را آموخته که به وسیله ی آن همسر جان فدا می گردد.
به این صورت است که هر طبقه[ی جامعه می کوشد] با جان و مال خود به دیگر طبقات منفعت برساند. همین را الله تعالی می فرماید: «ای محمد ـ صلی الله علیه و سلم! اگر تمام ثروت روی زمین را خرج می کردی نمی توانستی در بین دل های شان پیوند برقرار کنی، [ولی] الله بین شان پیوند برقرار ساخت. (طریقه و روشی را مرحمت فرموده که با آن دل ها با هم گره و پیوند می خورند)».
برای [اجرای]این[روش و طریقه] مساجد را بنا نموده است. و [ابتداءاً] بایستی در درون خود طرح و نقشه ی آن را ترسیم کنیم. این طرح و نقشه پیام و ندایی «منزل من السماء» است که آن را فرشته آورده است و این پیام (اذان) از مساجد سر داده می شود.
مقصد و مفهوم اذان
عظمت الهی را در دل بنشان!
[در ندای ملکوتی اذان، چهار مرتبه اعلان می شود:] «الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر» [یعنی:] هفت طبقه ی زمین و آسمان، آلونک و خمپاره، هر چه که هست همه کوچک اند. اگر خداوند زمین را همچون بشقاب محتوي ژل بلرزاند، [در یک آن] تمام چیزهای ساخته شده نابود می شود. اگر[اراده کند] تمام دنیا را به آتش بکشاند، یا مثل طوفان قوم عاد را رها نماید، یا آب را روان سازد، همه ی این[مخلوقات] هلاک می گردند. چیزها و آفریده های ساخته شده از عناصر اربعه[؛ خاک و آب و آتش و هوا] هیچ نیستند، الله ـ جل جلاله ـ خیلی بزرگ و با عظمت است. همه ی مخلوقات چنان کوچک اند که کوچکی شان را هیچ حد و نهایتی نیست. کوچکیِ این ها زمانی روشن و هویدا می گردد که عظمت الله تعالی به نظر آید و دانسته شود. و بزرگی و عظمت خداوند وقتی به نظر می رسد که در مسجد به قرآن و حدیث گوش دهید.
سعی و تلاش تمامی پیامبران این بوده است که بزرگی و عظمت چیزها [و اسباب مادی] از دل ها زدوده شود. [لذا] بزرگی و عظمت کائنات و آنچه در آن است از دل خارج نمایید. برای خدا کاخ و کوخ با هم برابرند. [بنابراین] عظمتِ هرچه[غیرِ خدا] که با دیدن آن در دلتان نفوذ کرده است، با استماع قرآن و حدیث آن را از دل بیرون کنید. در نظر خدا کاخ و کوخ با هم برابراند. آن که بزرگی و عظمتش را با دیدن نمی توانید در دل جا دهید[چون قابل رؤیت نیست] قرآن و حدیث را شنیده ، عظمتش را در دل بنشانید. لفظِ «بزرگ» را ما خیلی به کار می بریم. [مثلاً می گوییم:] بزرگترین کوه، پسر بزرگ، برادر بزرگتر. اما وقتی می گوییم:«الله اکبر» یعنی الله از همه بزرگتر است، نه بزرگی الله را دیده ایم و نه شنیده ایم و نه هم درست درک می کنیم [که یعنی چه «الله از همه بزرگتر است»؟] به همین دلیل هم نسبت به الله [در دلمان] کشش و رغبتی نیست. اگر گفته شود که فلان رئیس جمهور این طور می کند به محض شنیدن، [از ترس] ادرار خارج می گردد. این جهد و تلاشِ[دعوت و تبلیغ] برای همین عنایت شده است که کوچکی [و ناتوانیِ مخلوقاتِ] کوچک و بزرگی و عظمتِ[خداوندِ]بزرگ[و سزاوارِ بزرگی] را در دل ها بنشاند.
سعادت در اتباع پیامبر رحمت ـ صلی الله علیه و سلم ـ
«أشهد أن لا إله إلا الله»
الله متعال به هیچ غیری نیاز ندارد. هر کس را بخواهد، هر طور که بخواهد، ذلیل می کند. و هر که را بخواهد، هر گونه که بخواهد عزت می بخشد. از غیر خدا، بدونِ[اراده ی] خداوند [هیچ] نمی شود. [ولی] از خداوند بدونِ[همه ی] غیر خداها همه کار ساخته است. این[سخنان] را در مسجد شنیده و در دل جای دهید که از آن که بزرگ است، هر کار ساخته است.
برای همه ی ثروتمندان، مستمندان، علما، حاکمان و محکومان، راه و روش آمادگی برای به کار گیریِ درستِ[اعضا و جوارحِ]خود، همین است که آن چه دیده و مشاهده می شود، هیچ [تأثری از آن در دل] باقی نماند. انسان نسبت به خدا کور محسوب می شود.[چرا که] الله دیده نمی شود و[درست شدن امور] از خدا هم مشاهده نمی شود، بدین لحاظ هم، آدمی کور است. و دیدن[و مؤثر دانستن] کسی که از اوهیچ ساخته نیست نیز در واقع [نوعی] کوری است. سعادت و صلاح کور در این است که به گفته ی بینا حرکت کند. [به عنوان مثال:] اگر شخصی نابینا تشنه شود، دنبال آب گشتن برایش دشوار است. ولی اگر صدایش را برآورد که آیا کسی هست [به من کمک کند]؟ به این ترتیب در ظرف یک دقیقه به آب دست پیدا می کند. بدین جهت است که سومین ندا[ی ملکوتیِ اذان] «أشهد أن محمداً رسول الله» است. بینا[ی حقیقی] حضرت محمد ـ صلی الله علیه و سلم ـ است. ذاتی که الله را دیده است. مصیبت ها و عذاب هایی که در اثر غیبت، دروغ عاید انسان می شود، آن ها را [حضرت محمد ـ صلی الله علیه و سلم ـ] با چشم خود دیده است. بهشت و دوزخ را با چشمان خود مشاهده کرده است. تمام[مردم]دنیا در رابطه با مادیات بینا اند، ولی در مورد خداوند کور و نابینا. و حالا که حضرت محمد ـ صلی الله علیه و سلم ـ بینا[ی واقعی] و ما کور، پس باید اورا اتباع و اطاعت کنیم و پیش رویم.
«حی علی الصلاة، حی علی الفلاح»
محمد بینا ـ صلی الله علیه و سلم ـ این طور فرموده که سعادت و کامیابی تو در اعمال[و کارهای دینی] است. بنابراین به مسجد آمده، ابتدا این محنت و جهد را بیاموزید که نماز چگونه خوانده می شود. و نیز بیاموزید که [در اثر نماز خواندن] از طرف خدا چه می رسد. جان و مال را همان طور به کار گیرید که محمد بینا ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرموده است. لذا برای استعمالِ[اعضا و جوارحِ]خود با ترتیب حضرت محمد ـ صلی الله علیه و سلم ـ اندکی تمرین و مشق کنید. دین کامل آن است که به کسب و کار، معاشرت، زندگی خانوادگی هم مربوط است. اما به جز نماز در بقیه ی اعمال می شود به چیزها[ی مادی] هم پرداخت و آن عمل را انجام داد. [مثلاً] در حج و روزه[که عبادات محض اند] نیز به چیزهای مادی مشغول می شویم. در این ها عملِ[دینی] و اسباب مادی با هم قابل جمع اند. فقط تنها نماز است که بنده از همه ی غیرها قطع رابطه می کند و به آن می پردازد. آن چه در روزه و حج هم جایز و مباح است در نماز حرام شده است.[علتش این است] تا به این یقین و باور برسید که خداوند بدون چیزها[ی مادی فقط] به وسیله ی نماز انسان را کامیاب و موفق می کند. در ابتدا این یقین را درست کنید، پس از آن ماشینِ[جسم تان] خود، مطابق اعمال حضرت رسول ـ صلی الله علیه و سلم ـ حرکت می کند. وقتی به این باور برسید که از قصر و کاخ، زندگی درست نمی شود، از ماشینِ[شیک] زندگی به سامان نمی شود، [بلکه] با اعمال حضرت محمد ـ صلی الله علیه و سلم ـ زندگی درست می شود، آن زمان است که شخص فقیر و نیازمند، پنج میلیون هم اگر از شخص ثروتمند افتاده است بر می دارد و به او تحویل می دهد. و آن زمان است که تاجر از بهره و ربا صرف نظر می کند، حاکم رشوت ستانی را ترک می کند. وقتی یقین و باور شما از چیزهای مادی برداشته شود، تنها شمایید که می توانید کسانی را شکست دهید که روس و آمریکا هم نمی توانند شکست دهند. فقط این الله و قدرت او است که سزاوار است بر آن باور و یقین شود.
در قصه ی تمامی انبیاء ـ علیهم السلام ـ همین [مطلب] بیان شده است. [با زحمت و تلاش موسی ـ علیه السلام ـ] نماز قوم موسی ـ علیه السلام ـ درست و کامل شد و در مقابل شان حکومت و دولتِ فرعون [و فرعونیان] مستحکم و کامل شد. زمانی که میان آن دو مقابله درگرفت، [الله تعالی] حکومت داران را تباه و برباد کرد و حکومت[شان] را به اهل نماز سپرد.
[به همین شکل] در کلیه ی قصه ها همین[مطلب] عنوان می شود که وقتی اعمال سرمایه داران، حکومت داران، تجارت و زراعت پیشه گان، خراب و فاسد شد، خداوند هم بدین شکل زندگی شان را نابود ساخت. این یادآوری شده است که تمام کائنات تحت قدرت خداوندی است.
همه چیز را خداوند با قدرتش آفریده است. هر آفریده را[هرگاه اراده نماید] با قدرتش در هم می شکند. ماه و خورشید و کوه ها را در ظرف یک روز با قدرتش نابود می کند و از بین می برد. تمام هستی محکوم و پایبند قدرتِ[لایزالِ[ خدا است و خداوند نیازمند و وابسته ی به آن ها نیست. اگر شما هم پایبند نظام هستی نشده، بلکه پایبند و تابع امر خدا[و مالک نظام هستی] شوید و پیش روید، خداوند با قدرت خود شما را می درخشاند.
[چنانچه] حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ، حضرت اسماعیل و هاجرـ علیهماالسلام ـ را در آن بیابان بی آب و علف رها نموده و دعا کرد که امت مسلمه به وجود آید. [خداوند هم دعایش را اجابت فرمود و خاتم الأنبیاء و امتش را در آخرالزمان فرستاد.] وقتی حضرت محمد ـ صلی الله علیه و سلم ـ متولد شد هیچ دایه ای برای بردن ایشان[به صحرا و پرورش شان] آماده نبود. [ولی] خداوند از همین ذات امت را به وجود آورد.
[در عصر پیامبرِ رحمت ـ صلی الله علیه و سلم ـ] در مساجد، ذکر، تعلیم و نماز مشق و تمرین می شد. محبت و الفت آموخته می شد.
گویا تربیتِ بیرونیِ هر شخص در داخل مسجد به او آموزش و تمرین داده می شد تا رسم الفت و محبت برقرار و عام گردد و در خارج از محیط مسجد نیز جنگ و جدال ها پایان یابد[و دنیا پر از صلح و صفا گردد].
ترجمه: سیدشهاب الدین موسوی