آری، رسول خدا صلياللهعليهوسلم اصحاب خود را اینگونه تربیت کرده بود که در برابر خلیفه مقتدری چون عمر بن خطاب، اینگونه بهعمل خلیفه اعتراض و بدون هیچ ترسی، اطاعت از وی را منوط بهرعایت عدالت کنند! امام خمینی، رهبر فقید انقلاب اسلامی با وعده تشکیل حکومت اسلامی، مردم را بهصحنه مبارزه با رژیم پهلوی آورد […]
آری، رسول خدا صلياللهعليهوسلم اصحاب خود را اینگونه تربیت کرده بود که در برابر خلیفه مقتدری چون عمر بن خطاب، اینگونه بهعمل خلیفه اعتراض و بدون هیچ ترسی، اطاعت از وی را منوط بهرعایت عدالت کنند!
امام خمینی، رهبر فقید انقلاب اسلامی با وعده تشکیل حکومت اسلامی، مردم را بهصحنه مبارزه با رژیم پهلوی آورد و ملت رشید ایران با تقدیم هزاران شهید و جانباز، رژیم پهلوی را ساقط و جمهوری اسلامی را تاسیس کرد و حدود هشت سال هم برای بقای آن ایستاد و با دنیا جنگید.
امام خمینی درباره مختصات حکومت اسلامی موعود میگفت:
«هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیما در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد و در غیر این صورت اگر برخلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد ـ خودبهخود ـ از مقام زمامداری معزول است.»
و درباره مصداق حکومت اسلامی هم میگفت:
«آن حکومتی که ما میخواهیم مصداقش یکی خود پیغمبر اکرم است که حاکم بود. ما بناست که رؤسا را [در نظر] بگیریم، رؤسا را نظر بکنیم، سیره رؤسا را نظر بکنیم؛ یکی از آنها هم حضرت امیر بود؛ یکی هم عُمَر بود.»
من فعلا از سنت رسول خدا صلياللهعليهوسلم و سیره علی عليهالسلام که نفس رسول خدا و فاروق اعظم بود سخن نمیگویم که لیبرالیسم معاصر در برابر نحوه مواجهه آن بزرگواران با مخالفان و منتقدان خود شرمنده است.
من در اینجا به ماجرایی از نحوه مواجهه عمربن خطاب در مقام خلافت با منتقدان اشاره میکنم تا ببینیم آیا امروز ما توانستهایم فرهنگ مواجهه با منتقدان و سوالکنندگان را در حد دوران عمربن خطاب بالا ببریم؟!»
ماجرای برخورد تند سلمان فارسی با عمر بن خطاب بر سر یک شبهه نادرست
روزی عمر بن خطاب رویبرروی منبر گفت:
ای مردم! بشنوید و اطاعت کنید!
سلمان فارسی که یک مسلمان ایرانی بود گفت:
امروز از تو نمیشنویم و اطاعت نمیکنیم!
عمر گفت: برای چه؟
سلمان گفت: ما از تو اطاعت نمیکنیم تا اینکه برایمان روشن کنی که این پارچهای را که از آن برای خودت لباس دوختهای از کجا آوردهای، در حالی که تو از ما بلندقامتتری و یک سهم از پارچهای که از بیتالمال بهدیگر مسلمانان دادهای برای تو کافی نیست!
عمر در قامت خلیفه مقتدر مسلمین نه تنها با سلمان فارسی برخورد و او را بهدروغگویی، داشتن غرض و مرض، تضعیف خلیفه مسلمین و نظام اسلامی متهم نکرد، بلکه در کمال فروتنی، پسرش عبدالله را صدا زد و در مقابل جمعیت، خطاب به او گفت:
تو را بهخدا سوگند میدهم آیا این پارچه که من از آن برای خودم لباس دوختهام سهم خودم همراه با سهم پارچه تو نیست؟
عبدالله بن عمر گفت:
بله، این لباس از مجموع سهم من و سهم پدرم دوخته شده است و من سهم خودم را بهپدرم دادم تا از مجموع دو سهم برای خودش لباس بدوزد، زیرا او بلندقد است و سهم خودش برای او کافی نبود!
سلمان گفت:
حال که چنین است امر کن، میشنویم و اطاعت میکنیم!
چند نکته:
در این واقعه، نکاتی چند بهشرح ذیل وجود دارد که حاکی از پاسخگویی و فروتنی نظام اسلامی در برابر شهروندان خود است:
۱. عمر با وجود اینکه خلیفه مقتدر و مقام اول جهان اسلام بود، متواضعانه برای دفاع از عملکرد خود، دلیل ارائه میکند.
۲. سلمان فارسی در کمال اعتماد بهنفس، شخص خلیفه را آشکارا و علنی و در حضور مسلمین بازخواست میکند و نه تنها از برخورد حکومت با خود هراس، بلکه حتی از سرزنش دیگران هم نگرانی ندارد!
۳. نکته مهم این است که سوال و اعتراض سلمان فارسی، شبههای هم بیش و وارد هم نبوده است!
۴. احدی از مسلمانان هم بهسلمان توهین نکرد و به او تشر نزد که تو دروغگو، دارای غرض و مرض هستی و قصد تضعیف خلیفه مسلمین و نظام اسلامی را داری!
۵. نکته آخر هم اینکه از این واقعه، استنباط میشود که وجوب اطاعت از حکومت و حاکمان منوط بهپاسخگو بودن حکومت و حاکمان و رعایت موازین عدل در اعمال حاکمیت است!
آری، رسول خدا صلياللهعليهوسلم اصحاب خود را اینگونه تربیت کرده بود که در برابر خلیفه مقتدری چون عمر بن خطاب، اینگونه بهعمل خلیفه اعتراض و بدون هیچ ترسی، اطاعت از وی را منوط بهرعایت عدالت کنند!
چند سوال:
۱. اگر واقعا چنین موقعیتی در زمان ما رخ دهد چه خواهد شد؟!
۲. آیا سلمان و سلمانها جرأت اعتراض دارند؟
۳. آیا حاکمان، متواضعانه و بدون توسل بهزور، خود را تبرئه میکنند؟
۴. اگر سلمان اعتراض کند و عمر و حاکمان هم متواضعانه خود را تبرئه کنند، آیا سلمان از اعتراضات و سرزنشهای دیگران در امان خواهد ماند؟
رحمتاله بیگدلی/ عضو هیأت علمی دانشگاه و عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی
منبع: کانال رسمی رحمتاله بیگدلی