احمد یوسف-عضو انستیتو مصر- میگوید بناپارت مردی کنجکاو بود. او برای مدت طولانی به مشرق زمین و به ویژه مصر علاقهمند بود. جهانگردانی را ملاقات کرده بود که به آنجا رفته و آثاری از خاور زمین را مطالعه کرده بودند. او برای درک بهتر جامعه مصر، شماری از شرقشناسان را در کشتی به همراه خود […]
احمد یوسف-عضو انستیتو مصر- میگوید بناپارت مردی کنجکاو بود. او برای مدت طولانی به مشرق زمین و به ویژه مصر علاقهمند بود. جهانگردانی را ملاقات کرده بود که به آنجا رفته و آثاری از خاور زمین را مطالعه کرده بودند. او برای درک بهتر جامعه مصر، شماری از شرقشناسان را در کشتی به همراه خود برد.
در نتیجه بناپارت حتی قبل از پیاده شدن در اسکندریه، شناخت نسبتاً خوبی از اسلام داشت. در این دین دو چیز توجه او را به خود جلب کرده بود و نخستین آن شخصیت محمد(-صلی الله علیه وعلی آله وسلم-)، پیامبر اسلام بود. به باور احمد یوسف، در واقع او مجذوب پیامبری محمد نبود، بلکه در محمد، فاتحی را میستود که از هیچ شروع کرده و امپراتوری خودش را بنا کرده بود.
دومین مسئلهای که توجه ناپلئون را به خود جلب کرد، محوریت قرآن بود. او قرآن را متنی قانونی میدانست که ساختار یک دولت را ممکن میسازد.
ناپلئون میدانست که از زمان تأسیس اسلام تا امپراتوری عثمانی، امپراتوریهای اسلامی اساساً بر اساس این کتاب پایهگذاری شدهاند، کتابی که قوانینی را برای همه جامعه تعیین کرده است. او پس از رسیدن به قدرت، این ایده را در ذهن خود حفظ کرد، تا حدی که به گفته احمد یوسف، قانون ناپلئون، یعنی قانون مدنی، به نوعی قرآن بناپارت شد.
آیا ناپلئون جذب اسلام شد؟
نه، به هیچ وجه. بناپارت آشکارا از هر گونه ایمان مذهبی به دور است. بنابراین در ذهن او هرگز بحثی از گرویدن به اسلام مطرح نبود. با این حال، او به برخی از افسران خود اختیار گرویدن به اسلام را داد، به ویژه به ژنرال عبدالله ژاک دو منو که در سالهای ۱۸۰۰ تا ۱۸۰۱ مسئولیت ارتش مصر را بر عهده گرفت./یورونیوز برشی از یک مقاله