كمتر كسي‌ست كه سري در دنياي علوم اسلامي داشته باشد و نام علامه «شمس الدين ذهبي» را نشنيده باشد. يد طولاي ايشان در علوم متعدد اسلامي از قبيل رجال شناسی و تاريخ  قطعا ايشان را جزء نام آوران و طلايه داران علوم اسلامي قرار داده است. با سپري شدن قرون متمادي از وفات اين انديشمند […]

كمتر كسي‌ست كه سري در دنياي علوم اسلامي داشته باشد و نام علامه «شمس الدين ذهبي» را نشنيده باشد. يد طولاي ايشان در علوم متعدد اسلامي از قبيل رجال شناسی و تاريخ  قطعا ايشان را جزء نام آوران و طلايه داران علوم اسلامي قرار داده است.

با سپري شدن قرون متمادي از وفات اين انديشمند اسلامي، هنوز افراد زيادي هستند كه از درياي علوم ايشان بهره جسته و مي جويند.
امام محمد بن احمد بن عثمان بن قايماز بن عبدالله شمس الدين مكني به «ابو عبدالله» و ملقب به «ذهبي» در سوم ربيع الثاني سال 673 ديده به جهان گشود. از آنجا كه پدرش به حرفه‌ي طلا سازي مشغول بود به «ذهبي» شهرت يافت.
وي در شهر «ميافارقين» كه يكي از شهرهاي «ديار بكر» بود، در خانواده‌اي علم پرور پا به عرصه وجود گذاشت. پدرش «شهاب الدين» عالمي بزرگ بود كه توانسته بود صحيح بخاري را نزد «مقداد قيسي» فرا گيرد.
پرورش علمي امام ذهبي از دمشق شروع شد و علوم مختلفه و متداول آن زمان را از محضر اساتيد متعدد فرا گرفت.
بيشتر علم احكام را از دانشمند بزرگ، حافظ ابن عساكر آموخت و در زمينه‌ي حديث در جلسات محدثاني همانند معمر بن قواس، يوسف بن قمولي، ابن دقيق العيد، دمياطي و … شركت مي جست.
براي استماع حديث در اسكندريه در جلسه‌ِ ی ابوالحسن غرافي و ابوالحسن صواف و در مكه از علامه توني و در حلب از سنقر الزيني و در نابلس از عماد بن بدران بهره برد.
ايشان در زمينه علم پژوهي و فراگيري علوم اسلامي بالاخص حديث، سفرهاي متعددي نمودند. وي بر اين باور بود  كه براي حاصل كردن علم بايد به شهرهاي مختلف سفر كرد و از جمله‌ شهرهايي كه ايشان برای فراگيري علم رفتند مي‌توان بعلبك، حمص، حماة، طرابلس، نابلس، قدس، قاهره، مكه، مدينه و فلسطين را نام برد.
خدمات علمي ايشان خود گوياي استعداد و همت عالي وی مي‌باشد  در مورد ايشان آمده كه ضريب هوشي بالايي داشته‌اند چنانچه امام ابن حجر عسقلاني مي‌گويد: آب زمزم نوشيدم به اين نيت كه در حفظ مطلب به درجه‌ي امام ذهبي برسم.
امام سيوطي كه ملقب به خاتمة الحفاظ مي باشند مي‌گويد: محدثين امروز ـ عصر سيوطي  ـ در جرح و تعديل  به چهار نفر محتاج هستند و آنها عبارتند از: امام مزي، امام ذهبي و حافظ عراقي و ابن حجر عسقلاني.
امام ذهبي در طول حيات خود 73 اثر گرانسنگ برجاي گذاشتند،كه هر كدام از آنها نمونه‌اي واضح بر تبحر علمي و تخصص ايشان است. از اين ميان  مي‌توان «سيراعلام النبلاء» در 25 جلد و «تاريخ الاسلام» در 53 جلد و همچنين «تذكره الحفاظ» و «ميزان الاعتدال» در چندين جلد و «كتاب الكبائر» و … را نام برد.
ابن ناصرالدين درمورد امام ذهبي مي‌گويد: ايشان تحليلگر حالات محدثين و  امام جرح و تعديل بودند و در علم قرائت و نقد رجال حديث امام بودند.
شاگرد ايشان تقي الدين بن رافع سلامي در مورد كمالات اخلاقي وي مي‌گويد:  وي انساني خيرخواه، نيكوكار، متواضع، خوش اخلاق، عبادت گذار و داري مروت و بخشش بود.
بدرنابلسي نقل كرده: وي دانشمند زمانه خود بود  و در زمينه‌ي رجال حديث و حالات آنها تيزهوش و با ذكاوت بود و مشهور بودنش انسان را از وصف كمالاتش بي نياز مي‌سازد.
ايشان در طول حيات خود به فراگيري، فرادهي، تاليف و تصنيف مشغول بودند تا اينكه در سال 741 بينايي خود را از دست داده و در سال 748 به رحمتي ايزدي پيوست و در باب الصغير دمشق آرام گرفت.
عبدالجليل جباري