مقدمه إنَّ الْحَمدَ للهِ نَحْمَدُهُ، ونَسْتَعینُهُ ونَسْتَغْفِرُهُ، ونَعُوذُ بِاللهِ مِنْ شُرورِ أنْفُسِنَا، وَمِن سَیئَاتِ أعْمَالِنَا، مَنْ یهْدِهِ اللهُ فَلا مُضِلَّ لَهُ، وَمَنْ یضْلِلْ فَلاَ هَادِی لَهُ، وأشْهَدُ أنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ صَلَّى اللهُ عَلَیه وَعَلَى آلِهِ وَصَحْبِه وَسَلَّم تَسْلیماً کَثیراً، أمَّا بَعْدُ: دوستی بخاطر خدا، […]
مقدمه
إنَّ الْحَمدَ للهِ نَحْمَدُهُ، ونَسْتَعینُهُ ونَسْتَغْفِرُهُ، ونَعُوذُ بِاللهِ مِنْ شُرورِ أنْفُسِنَا، وَمِن سَیئَاتِ أعْمَالِنَا، مَنْ یهْدِهِ اللهُ فَلا مُضِلَّ لَهُ، وَمَنْ یضْلِلْ فَلاَ هَادِی لَهُ، وأشْهَدُ أنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ صَلَّى اللهُ عَلَیه وَعَلَى آلِهِ وَصَحْبِه وَسَلَّم تَسْلیماً کَثیراً، أمَّا بَعْدُ:
دوستی بخاطر خدا، یکی از بزرگترین پایههای ایمان به شمار میرود همانطور که رسولالله-صلّی الله علیه وسلّم- ارشاد نمودهاند.
و این دوستی، پلهایی دارد که خداوند آها را میان مؤمنان، نصب کرده است و دلهایشان را توسط آن پلها به یکدیگر، وصل نموده است.
خداوند در مواضع متعددی از قرآن، پیرامون این پلها سخن گفته است. از آن جمله میفرماید:
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَة﴾ [الحجرات: ۱۰
«همانا مؤمنان، برادر یکدیگر هستند».
و در جایی دیگر، میفرماید:
﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِیعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْ﴾ [آلعمران: ۱۰۲
«همگی به ریسمان خدا، چنگ بزنید و پراکنده نشوید».
و در سورهی انفال، میفرماید:
﴿وَأَلَّفَ بَیۡنَ قُلُوبِهِمۡۚ لَوۡ أَنفَقۡتَ مَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا مَّآ أَلَّفۡتَ بَیۡنَ قُلُوبِهِمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ أَلَّفَ بَیۡنَهُمۡۚ إِنَّهُۥ عَزِیزٌ حَکِیمٞ ۶٣﴾ [الأنفال: ۶۳
«و خداوند در میان آنان، الفت ایجاد نمود. اگر تو همهی آنچه را که در زمین وجود دارد، صرف میکردی، نمیتوانستی بین دلهایشان انس و الفت، برقرار نمایی ولی خداوند میان آنان، انس و الفت ایجاد کرد چرا که او عزیز و حکیم است».
و خداوند، این دوستی را ویژه مؤمنان قرار داده است چنانکه میفرماید:
﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیآءُ بَعۡضٖ﴾ [التوبة: ۷۱.
«برخی از مردان و زنان مرمن، دوستان و یاوران برخی دیگرند».
و در جایی دیگر میفرماید: ﴿إِنَّمَا وَلِیکُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِینَ یقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَهُمۡ رَٰکِعُونَ ۵۵ وَمَن یتَوَلَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ۵۶﴾ [المائدة: ۵۵-۵۶].
«تنها خدا و پیامبرش و مؤمنان، یاور و دوست شمایند که خالصانه، نماز را برپای میدارند و زکات میدهند. و هر کس که خدا و پیغمبرش و مؤمنان را یاور و دوست بگیرد، بدون تردید، حزب خدا پیروز است».
همچنین نبیاکرم-صلّی الله علیه وسلّم- نه تنها پلهای دوستی را ذکر کرده بلکه آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم- پایههای آن را در دل پیروانش تا روز قیامت، استوار ساخته است.
چنانکه میفرماید:
«حَقُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ سِتٌّز قِیلَ مَا هُنَّ یا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: إِذَا لَقِیتَهُ فَسَلِّمْ عَلَیهِ وَإِذَا دَعَاکَ فَأَجِبْهُ وَإِذَا اسْتَنْصَحَکَ فَانْصَحْ لَهُ وَإِذَا عَطَسَ فَحَمِدَ اللَّهَ فَسَمِّتْهُ وَإِذَا مَرِضَ فَعُدْهُ وَإِذَا مَاتَ فَاتَّبِعْهُ» [۱].
«مسلمان بر مسلمان، شش حق دارد. گفتند:ای رسول خدا! آنها کداماند؟ فرمود: «هرگاه، مسلمان را ملاقات کردی، به او سلام کن. اگر تو را دعوت نمود، اجابت کن. هنگامی که از تو درخواست نصیحت نمود، او را نصیحت کن. وقتی که عطسه زد و الحمد لله گفت، در جوابش بگو: یرحمکالله. اگر مریض شد، به عیادتش برو. هنگامی که فوت کرد، در تشییعجنازهاش شرکت کن».
باید دانست که انسان به این امور، نیاز دارد و روزانه، یکی از آنها اتفاق میافتد. با وجود این، بسیاری از مردم در ادای حقوق برادران مسلمانشان، کوتاهی میکنند. مثلاً به عیادت مریض نمیروند، در تشییع جنازه، شرکت نمیکنند و به مسلمانان، سلام نمیدهند.
بنده که بیتوجهی و غفلت مسلمانان را نسبت به این امور، به طور واضح و آشکار مشاهده نمودم، با استعانت از خداوند به جمعآوری مطالب این کتاب پرداختم تا در وهلهی اول تذکری به خودم داده باشم و بعد از آن، برادران مسلمانم را تشویق کنم تا این پلهای دوستی را میان یکدیگر نصب کنند و الفت و دوستی، در میان آنها، گسترش پیدا کند. پس بیاییم یکدیگر را دوست داشته باشیم، با یکدیگر محبت کنیم و با هم مهربان باشیم.
تحیت اسلام
رسولالله-صلّی الله علیه وسلّم- دربارهی ملاقات مسلمان با مسلمان دیگر، میفرماید:
«إذا لَقِی أحَدُکُمْ أخَاهُ فَلیسَلِّمْ» [۲].
«هرگاه، یکی از شما برادر مسلماش را ملاقات نمود، به او سلام کند».
سلام کرد، تحیتی است که خدا و رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- برای پیرامون و امتش، انتخاب نمودهاند. پس برای مسلمان، جایز نیست که تحیت اسلام را با تحیت امتهای دیگر، عوض کند و مثلاً کلماتی مانند: صبح بخیر و یا کلماتی دیگر، استفاده نماید. عمران بن حصین میگوید: ما در زمان جاهلیت میگفتیم: خداوند، تو را خوشحال گرداند، صبح خوبی داشته باشی. اما هنگامی که اسلام آمد، از استفادهی آنها نهی شدیم [۳].
ابن ابی حاتم از مقاتل بن حیان روایت میکند که گفت: مردم در زمان جاهلیت میگفتند: صبح بخیر. عصر بخیر ولی خداوند، این کلمات را تغییر داد [۴].
پس لازم است که مسلمان، ملاقاتش را با برادر مسلمانش با سلام، آغاز کند.
خداوند میفرماید: ﴿وَإِذَا حُییتُم بِتَحِیةٖ فَحَیواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٍ حَسِیبًا ٨۶﴾ [النساء: ۸۶].
«هرگاه به شما سلام کردند، به گونهی بهتر و یا مانند آن، آن را پاسخ دهید. همانا خداوند، حسابرس هر چیزی است».
عمران بن حسین-رضی الله عنه- میگوید: شخصی، نزد نبی اکرم-صلّی الله علیه وسلّم- آمد و گفت: السلام علیکم. آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم- در جوابش، فرمود: «علیکم السلام». سپس آن مرد، نشست. رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود: «ده نیکی». (یعنی ده نیکی، نصیب تو شد).
بعد از آن، مرد دیگری آمد و گفت: السلام علیکم ورحمةالله. آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم- در جوابش فرمود: «وعلیکم السلام ورحمةالله». آنگاه نشست. و رسولالله-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود: «بیست نیکی». سپس، مرد دیگری آمد و گفت: السلام علیکم ورحمةالله وبرکاته. رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- در جوابش گفت: «علیکم السلام ورحمةالله وبرکاته». این مرد نیز نشست. آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود: «سی نیکی». یعنی هر کس، کلمات سلام را بهطور کامل بگوید، سی نیکی برایش نوشته میشود.
این است تعالیم گهربار رسول اکرم-صلّی الله علیه وسلّم- و روش آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم- در آموزش صحابه رضوانالله علیهم اجمعین.
ببینید چگونه رسولالله-صلّی الله علیه وسلّم- با ابلاغ آنان مبنی بر اینکه پاداش عظیمی از طرف خداوند در انتظار آنهاست، سنت را در دل پیروانش، محبوب میگرداند.
به چه کسانی، سلام بدهیم؟
عبداللهبن عمرب میگوید: مردی از نبی اکرم-صلّی الله علیه وسلّم- پرسید: کدام اعمال اسلام، بهتر است؟ آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود:
«تُطعِمُ الطَّعَامَ وَتَقرَأ السَّلامَ عَلَى مَنْ عَرَفتَ ومَنْ لَم تَعرِفْ».
«طعام دادن و سلام گفتن به آشنا و بیگانه».
پس سلام دادن بر مسلمان آشنا و بیگانه، یکی دیگر از رهنمودهای نبیاکرم-صلّی الله علیه وسلّم- میباشد. بعضی از سلف میگویند: متأخرین، فقط به افراد آشنا، سلام میدهند و این، یکی از نشانههای قیامت، به شمار میرود.
لذا بر مسلمان لازم است که سنت سلام گفتن را گسترش دهد و به جز اهل کتاب، مشرکین و بتپرستان، به همه افراد مسلمان آشنا و بیگانه، سلام بدهد. زیرا در حدیث فوق و سایر احادیثی که حقوق انسانها را بر یکدیگر بیان میکند، مسلمانان، مدنظر هستند. در نتیجه، اگر انسان، در جوامع اسلامی، زندگی میکند، باید به هر کسی که با وی، روبرو میشود، سلام بگوید چه دوست و آشنا و خویشاوند باشد چه بیگانه.
یکی از اموری که در جوامع ما مشاهده میگردد اینست که ما فقط به افراد آشنا، سلام میدهیم و از سلام دادن به بیگانگان، خودداری میکنیم. در حالی که این کار، یکی از عادات جاهلیت است و از سنت رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- بدور میباشد.
هنگامی که خداوند، آدم-علیه السّلام- را خلق کرد، به او فرمود:
«اذْهَبْ فَسَلِّمْ عَلَى أُولَئِکَ النَّفَرِ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ جُلُوسٌ، فَاسْتَمِعْ مَا یحَیونَکَ، فَإِنَّهَا تَحِیتُکَ وَتَحِیةُ ذُرِّیتِکَ. فَقَالَ السَّلاَمُ عَلَیکُمْ. فَقَالُوا السَّلاَمُ عَلَیکَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ. فَزَادُوهُ وَرَحْمَةُ اللَّهِ» [۵].
«برو به فرشتگانی که آنجا نشستهاند، سلام کن. و به جوابی که به تو میدهند، گوش فرا ده. زیرا این، تحیت تو و تحیت فرزندان توست. آدم نزد فرشتگان رفت و گفت: السلامعلیکم. فرشتگان در جواب او گفتند: السلام علیک ورحمة الله. یعنی کلمهی «ورحمة الله» را بر آن افزودند».
پس سلام، تحیت آدم و فرزندان او و تحیت بهشتیان میباشد.
ابوهریره-رضی الله عنه- میگوید: رسولالله-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود:
«لَا تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا وَلَا تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا أَوَ لَا أَدُلُّکُمْ عَلَى شَیءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوهُ تَحَابَبْتُمْ أَفْشُوا السَّلَامَ بَینَکُمْ» [۶].
«تا وقتی که ایمان نیاوردید، وارد بهشت نمیشوید. و تا زمانی که یکدیگر را دوست نداشته باشید، ایمان نمیآورید. آیا شما را به چیزی راهنمایی نکنم که اگر آن را انجام دهید، با یکدیگر دوست میشوید؟ سلام را در میان خود، رواج دهید».
رسول اکرم-صلّی الله علیه وسلّم- در حدیث فوق، بیان نمودند که انسان فقط با داشتن ایمان، وارد بهشت میشود و ایمان هم بدون محبت، بدست نمیآید و محبت هم با گسترش سلام، ایجاد میشود.
گسترش سلام، کینهها را از دلها میزداید. بویژه، هنگامی که در میان خویشاوندان و همسایگان، گسترش یابد. و زمانی که شما به یکی سلام میدهید، گویا میخواهید به او بگویید که من پرچم سفید را که نشانهی صلح و دوستی است برای شما به اهتزاز درآوردهام. بنابراین، احساس امنیت کنید و از من نترسید.
سلام، شعار محبت و دوستی است که پیامبر خدا-صلّی الله علیه وسلّم- آن را در قلوب صحابه رضوانالله علیهم اجمعین و امتش، تثبیت نمود.
عماربن یاسر میگوید:
«ثَلاَثٌ مَنْ جَمَعَهُنَّ فَقَدْ جَمَعَ الإِیمَانَ الإِنْصَافُ مِنْ نَفْسِکَ، وَبَذْلُ السَّلاَمِ لِلْعَالَمِ، وَالإِنْفَاقُ مِنَ الإِقْتَارِ» [۷].
«هر کس، سه خصلت داشته باشد، ایمان را در خود جمع کرده است: ۱- عدالت با خود، ۲- سلام دادن به همه، ۳- انفاق، هنگام تنگدستی».
سلام دادن به همه، دلیل تواضع و فروتنی شخص و عدم تکبر وی میباشد. زیرا چنین شخصی به کوچک و بزرگ، شریف و وضیع و آشنا و بیگانه، سلام میدهد. انسان متکبر کاملاً عکس وی، عمل میکند یعنی به خاطر غرور و تکبری که دارد، سلام هر کسی را جواب نمیدهد پس چگونه میتواند به همه سلام دهد؟! [۸].
از انس-رضی الله عنه- روایت است که رسولالله-صلّی الله علیه وسلّم- از کنار چند کودک گذشت و به آنها سلام کرد [۹].
این عمل رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- بیانگر شدت تواضع، لطف و مهربانیاش نسبت با آنها بود. او با این کار، بزرگترین شادی را به قلوب کودکان، هدیه نمود. زیرا شرافت سلام رسولالله-صلّی الله علیه وسلّم- نصیب آنان گردید. و چه بسا که این عمل را در مجالس خود تعریف میکردند. پس بر مسلمان لازم است که در برابر کودکان، متواضع باشد و آنها را نادیده نگیرد بلکه جویای حالشان شود و بداند که سلام کردن به کودکان به آنها، درس دوستی میدهد و ایشان را به سوی ارزشهای اخلاقی سوق میدهد.
در کتابهای سیرت، میخوانیم که عمربنخطاب-رضی الله عنه- با آن همه هیبت و قدرتی که داشت، هرگاه از کنار کودکان، میگذشت، توقف مینمود و به آنان سلام میکرد و مزاح میفرمود حال آنکه او خلیفهی مسلمانان بود.
روزی، عمربن خطاب-رضی الله عنه- از کنار چند نفر از کودکان مدین که مشغول بازی بودند، میگذشت. هنگامی که آنان، عمر-رضی الله عنه- را با آن هیبت و قدرتش، دیدند، فرار کردند و وارد خانههایشان شدند.
گفتنی است که شیاطین، از ترس عمر، فرار میکردند. پس چگونه کودکانی که دلشان مانند دل مرغ، نازک است، میتوانستند در برابر انسانی که بینی قیصرهای دنیا را به خاک مالید و کسراهای جهان را دچار وحشت ساخت، تاب بیاورند و فرار نکنند؟
خلاصهی سخن اینکه همهی آن کودکان، فرار کردند به جز عبداللهبن زبیر که نوجوانی کم سن و سال بود. عمر به شوخی گفت: دوستانت فرار کردند و تو فرار نکردی، آیا نترسیدی؟
عبدالله گفت: گناهی مرتکب نشدهام که از تو بترسم و راه هم تنگ نیست که آن را برایت باز کنم! اینجا بود که مردم، به ذکاوت و شجاعت عبداللهبن زبیر پی بردند.
کسی که پدری همچون زبیربن عوام و مادری مانند اسماء دختر ابوبکر صدیق داشت، چرا شجاع و باهوش نباشد؟!.
﴿ذُرِّیةَۢ بَعۡضُهَا مِنۢ بَعۡضٖۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ٣۴﴾ [آلعمران: ۳۴.
«آنان فرزندانی هستند که بعضی از بعضی دیگرند و خداوند، شنوا و دانا است».
امانت حمل سلام و رساندن آن
آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم- با هر کس روبرو میشد، به او سلام میداد. و برای کسانی که حضور نداشتند، بهوسیلهی دیگران، سلام میفرستاد. چنانکه روزی، جوانی را به عیادت مریضی فرستاد. هنگامی که آن جوان، نزد مریض رفت به او گفت: رسولالله-صلّی الله علیه وسلّم- برای تو سلام فرستاد [۱۰.
همچنین آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم- سلام دیگران را به مردم میرساند. چنانکه روزی، جبرییل از آسمان فرو آمد و خدیجه نیز در آنجا حضور داشت. جبرییل گفت:
«یا رَسُولَ اللَّهِ هَذِهِ خَدِیجَةُ قَدْ أَتَتْ مَعَهَا إِنَاءٌ فِیهِ إِدَامٌ أَوْ طَعَامٌ أَوْ شَرَابٌ، فَإِذَا هِىَ أَتَتْکَ فَاقْرَأْ عَلَیهَا السَّلاَمَ مِنْ رَبِّهَا وَمِنِّى، وَبَشِّرْهَا بِبَیتٍ فِى الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ، لاَ صَخَبَ فِیهِ وَلاَ نَصَبَ» [۱۱.
«ای رسول خدا! این خدیجه است که برایت غذا آورده است. پس سلام پروردگارش را به او برسان و او را به خانهای در بهشت، بشارت بده که از مروارید تهی خالی ساخته شده است و هیچگونه سر و صدا، مشقت و خستگی در آن، وجود ندارد».
همچنین رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- سلام جبرییل-علیه السّلام- را به امالمؤمنین عایشه صدیقه رساند. [روایت بخاری و مسلم.
الفاظ سلام عبارتند از: «السّلام علیکم ورحمة الله وبرکاته». و بنا بر قول صحیح، سلام با کلمهی «برکاته». به پایان میرسد چنانچه ابوداود و ترمذی این مطلب را با سندی قوی، روایت کردهاند. برخی کلمهی «ومغفرته» را هم بر الفاظ سلام، افزودهاند.
اما روایتی که آن را افزوده است، روایت ضعیفی است که ابوداود آن را نقل کرده است [۱۲
انس-رضی الله عنه- میگوید: هنگامی که رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- میخواست سلام بدهد، سه بار سلام میداد [۱۳
شاید عادت رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- این بود که هرگاه به جمعیت انبوهی میرسید، سه بار سلام میداد. چون فکر میکرد که یک بار سلام دادن، کفایت نمیکند و همه، آن را نمیشنوند چنانکه در روایت حاکم به آن، تصریح شده است.
در سنت آمده است که روزی، رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- به دیدن سعدبن عباده رفت. هنگامی که به دروازهی خانه سعد رسید، گفت: «السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته».
سعد، سلام دادن رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- را شنید ولی بدون اینکه صدایش را بلند کند، آهسته، در دلش به آن، جواب داد. نبی اکرم-صلّی الله علیه وسلّم- دوباره گفت: «السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته». سعد، مجدداً بدون اینکه صدایش را بلند کند، به سلامش جواب داد. آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم- بار سوم گفت: «السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته». این بار نیز سعد، بدون اینکه صدایش را بلند کند به سلام آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم- پاسخ داد. آنگاه رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- برگشت. سعد، خودش را به آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم- رساند و گفت:ای رسول خدا! سوگند به خدا که همهی سلامدادنهایت را شنیدم و در دلم به آنها جواب دادم. و قصدم این بود که سلامهای بیشتری به ما بدهی. پیامبر اکرم-صلّی الله علیه وسلّم- گفت: «السلام علیکم أهلالبیت ورحمته. إنه حمید مجید» [۱۴
سلام دادن زنان
حدیثی در ترمذی، ابوداود، ابن ماجه و کتاب «الأدب الـمفرد» امام بخاری آمده است که روزی رسول اکرم-صلّی الله علیه وسلّم- از کنار گروهی از زنان گذشت و با اشارهی دست به آنها سلام داد [۱۵
گفتنی است که در سنن ترمذی، تصریح شده است که این زنان، در مسجد نشسته بودند.
علما میگویند: اگر مانعی وجود نداشته باشد و بیم فتنه هم نباشد، سلام دادن به زنان، جایز است. مثل سلام کردن به پیرزنان. زیرا بر مسلمان، لازم است که به پیرزنان، سلام دهد، آنان را همراهی کند و جویای حالشان گردد. در صحیح بخاری آمده است که صحابه رضوانالله علیهم اجمعین پس از ادای نماز جمعه نزد پیرزنی که در مسیرشان بود، میرفتند و به او سلام میکردند.
و این کار به خاطر شفقت و مهربانی نسبت به مسلمانان کهنسال است که اسلام، آن را امری پسندیده دانسته و در بسیاری از نصوص، به آن تشویق نموده است. و ابن قیم هم در زادالمعاد این نظریه را تأیید کرده است.
آداب سلام دادن
رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود:
یسَلِّمُ الصَّغِیرُ عَلَى الْکَبِیرِ، وَالْمَارُّ عَلَى الْقَاعِدِ، وَالْقَلِیلُ عَلَى الْکَثِیرِ» [۱۶
کوچکتر به بزرگتر، عابر به نشسته، سواره به پیاده و گروه کم به گروه زیاد، سلام بدهد.
الف ـ کوچکتر به بزرگتر سلام بدهد، زیرا بزرگتر بر کوچکتر حق وقار و بزرگ بودن دارد لذا باید سلام کردن را کوچکتر آغاز کند و به بزرگتر، سلام بدهد.
پس هرگاه، با فردی ملاقات نمودید، که از نظر سنی از شما بزرگتر است، بر شما واجب است که نخست شما به او، سلام بدهید تا این پیغام را به او برسانید که من بخاطر بزرگتر بودنت به تو احترام میگذارم و ارزش قایل هستم. اما اگر ابتدا، فرد بزرگتر به تو سلام کرد، بدان که او از تو بهتر است.
پس کوچکتر باید آغاز کند و به بزرگتر، سلام بدهد. همچنین باید احترام علما، و کسانی که مقام و منزلت اجتماعی دارند و افرادی که به خاطر اسلام، آزمایشی را به خوبی پشت سر گذاشتهاند و انسانهایی که در اسلام، جایگاهی دارند، حفظ شود و دیگران آغاز کنند و به آنها سلام بدهند.
ب ـ عابر به کسی که نشسته است، سلام دهد.
واجب است که عابر آغاز کند و به فردی که نشسته است، سلام بدهد. نه آن طور که بعضی از مردم چه عابر باشند، چه نشسته و چه سواره، همیشه منتظرند تا دیگران به آنها سلام بدهند. باید دانست که این، اشتباه است و بیم آن میرود که چنین فردی، دچار تکبر شود. پس در این امور، همانطور که از رسولالله-صلّی الله علیه وسلّم- آمده است، سنت را باید شناخت و به آن عمل کرد. بنابراین، فرد عابر باید به کسی که نشسته است، سلام بدهد. زیرا اوست که ورودش به این مکان، تازگی دارد. علاوه بر آن، فرد عابر بیشتر اوقات، تنها است حال آنکه کسانی که نشستهاند، غالباً چند نفراند.
ج ـ سواره به پیاده، سلام بدهد.
کسی که سوار بر ماشین، یا مرکب یا چیز دیگری است باید به کسی که پیاده است، سلام بدهد. بعضی از شارحان این حدیث، مانند ابنحجر در فتحالباری در شرح آن، نکات لطیفی را بیان کردهاند از آن جمله گفتهاند: انسان سواره، همیشه احساس غرور میکند. لذا اسلام بر او واجب کرده است که با تواضع و فروتنی به فرد پیاده، سلام بدهد تا غرور و تکبر به قلبش، راه پیدا نکند.
د ـ گروه کم به گروه زیاد، سلام بدهد.
هرگاه، یک نفر از کنار جمعی گذشت، بر او واجب است که نخست، سلام دهد. اگر پنج نفر میخواهند از کنار ده نفر عبور کنند، پنج نفر باید به ده نفر، سلام بدهند نه اینکه ده نفر به پنج نفر سلام بدهند.
اگر یک نفر از میان گروهی که در حال حرکتاند، سلام بدهد، کفایت میکند. همچنین، اگر یک نفر از کسانی که نشستهاند، جواب سلام را بدهد، کافی است چنانکه از رسولالله-صلّی الله علیه وسلّم- روایت شده است» [۱۷
در حدیثی دیگر، رسولالله-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود: «کسی که راه میرود و در حال عبور است به کسی که ایستاده است، سلام بدهد» [۱۸
این آداب و تعالیم و نکات لطیف را رسول اکرم-صلّی الله علیه وسلّم- به ما آموزش داده است. در واقع آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم- ما را به سوی همهی نیکیهای دنیا، راهنمایی نموده و از همهی بدیهای آن، برحذر داشته است.
فضیلت آغاز سلام
جابر-رضی الله عنه- میگوید: رسولالله-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود:
لیسلم الراکب على الـماشی والـماشی على القاعد والـماشیان أیهما بدأ فهو أفضل» [۱۹
سواره به پیاده، سلام بدهد، کسی که راه میرود به کسی که نشسته است، سلام بدهد. و از دو نفر پیادهای که به یکدیگر میرسند، هرکدام اول سلام دهد، فضیلت بیشتری دارد
همچنین احمد و ابوداوود با سند صحیح روایت کردهاند که رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود:
«إنَّ أولى النّاسِ باللهِ مَنْ بدأهمْ بالسَّلامِ» [۲۰
«محبوبترین و مقربترین مردم نزد خداوند، کسی که اول به مردم، سلام دهد».
و اول سلام دادن، عادت بزرگان صحابه و تابعین بود. از رسولالله-صلّی الله علیه وسلّم- روایت شده است که فرمود:
«السّلامُ قبلَ السّؤالِ فَمَنْ بَدَأَکُمْ بالسُّؤالِ قبلَ السّلامِ فلا تجیبوه» [۲۱
«سلام، قبل از پرسیدن است. پس هر کس، قبل از سلام، سؤالی کرد، جوابش را ندهید».
مفهوم حدیث این است که هیچکس قبل از سلام دادن، سخنی نگوید و سؤالی نکند. پس هرگاه، سلام داد، سؤال کند و سخن بگوید. کلده بن حنبل میگوید: صفوان بن امیه قدری دوغ آغوز [۲۲]، یک بچهآهو و کمی خیار، نزد رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- که در قسمت بالای وادی، قرار داشت فرستاد. من بدون اینکه اجازه بگیرم و سلام دهم، وارد شدم. نبیاکرم-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود: «برگرد. سپس بگو: السلام علیکم، آیا وارد شوم»؟ [۲۳
امتی درسنخوانده…
﴿هُوَ ٱلَّذِی بَعَثَ فِی ٱلۡأُمِّیۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ یتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایٰتِهِۦ وَیزَکِّیهِمۡ وَیعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ ٢﴾ [الجمعة: ۲
«خدا همان ذاتی است که از میان درسنخواندهها، پیامبری مبعوث کرد تا آیات خداوند را برای آنان، تلاوت کند و آنها را پاک بگرداند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد اگرچه آنها پیش از آن تاریخ، در گمراهی آشکاری بودند.
خداوند در میان این امت، این پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- را فرستاد تا آنان را تزکیه کند، امور دین را به آنها بیاموزد و آداب و خصلتهای نیکو را به آنان آموزش دهد.
منظور از آوردن حدیث کلده در اینجا، این است که قبل از وارد شدن، سخن گفتن و هر کار دیگر، باید سلام داد.
عبداللهبن بسر-رضی الله عنه- میگوید: هرگاه، رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- به در خانهی کسی میآمد، روبروی دروازه، توقف نمیکرد، بلکه سمت راست یا چپ آن، میایستاد و میگفت: «السلام علکیم، السلام علیکم» [۲۴
یکی از عادات رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- این بود که با هر کس ملاقات مینمود، پیشدستی میکرد و اول، سلام میداد و تلاش مینمود تا اینگونه باشد برخلاف انسانهای متکبر که همیشه منتظرند که دیگران به آنها، سلام بدهند. کسی که سلام میدهد، بگوید: «السلام علیکم ورحمةالله وبرکاته» و کسی که جواب میدهد، بگوید: وعلیکم السلام ورحمةالله و برکاته. جواب دادن با واو یعنی «وعلیکم السلام» از تنها «علیکم السلام» گفتن، بهتر است چنانچه نووی و ابن قیم به این مطلب، اذعان نمودهاند و آن را تأیید کردهاند.
مکروه است که سلامدهنده (بجای السلام علیکم) بگوید: علیک السلام. ابوجری هجیمی میگوید: نزد نبیاکرم-صلّی الله علیه وسلّم- رفتم و گفتم: علیک السلامای رسول خدا. آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود:
لاَ تَقُلْ عَلَیکَ السَّلاَمُ فَإِنَّ عَلَیکَ السَّلاَمُ تَحِیةُ الْمَوْتَى» [۲.
علیکم السلام نگویید زیرا به مردگان، اینگونه سلام میدهند
لذا بر ما واجب است که از سلام دادن با لفظ «علیک السلام» پرهیز کنیم. زیرا صحابه مردگانشان را با این لفظ، سلام میدادند. چنانچه شاعری که از کنار قبر قیس بن عاصم میگذشت، گفت:
علیک سلام الله قیس بن عاصم
ورحمته ما شاء أن یترحما
سلام خدا بر تو بادای قیسبن عاصم. و همچنین رحمت خدا تا وقتی که خواسته باشد رحم کند، بر تو باد.
در اینجا مشاهده میکنیم که شاعر، سلام گفتنش را با لفظ «علیک» آغاز نموده است زیرا که به مرده، سلام میدهد. به این خاطر، رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- سلام را به گونهای که به مردگان سلام میدهند، ناپسند دانست و به سلامدهنده، جواب نداد.
پانوشتها
—————————-
[۱] – مسلم (۲۱۶۲).
[۲] – ابوداود (۵۲۰۰) و آلبانی آنرا صحیح دانسته است. نگاه مشکاة (۴۶۵۰).
[۳] – ابوداود (۵۲۲۷). حافظ در فتحالباری (۱۱/۶) میگوید: افراد سند آن افراد قابل اعتمادی هستند اما در روایت، انقطاع وجود دارد.
[۴]. حافظ آن را در فتحالباری (۱۱/۶) آورده است.
[۵] – بخاری (۷/۱۲۵) و مسلم (۲۸۴۴۱).
[۶] – مسلم (۵۴).
[۷] – بخاری (۱/۱۲) به صورت معلق و عبدالرزاق در المصنف (۱۹۴۳۹).
[۸] – زادالمعاد (۲/۴۱۰).
[۹] – بخاری (۷/۱۳۱) و مسلم (۲۱۶۸).
[۱۰] – مسلم (۱۸۹۴).
[۱۱] – مسلم (۱۸۹۴).
[۱۲] – ابوداود (۵۱۹۶). علامه ابن قیم در زادالمعاد (۲/۴۱۷) سه علت برای ضعیف بودن این حدیث، بیان کرده است و حافظ ابن حجر هم در فتحالباری (۱۱/۸) آن را ضعیف دانسته است.
[۱۳] – بخاری (۱/۳۲) و ترمذی (۱۷۲۳).
[۱۴ – بخاری در کتاب «الأدب الـمفرد» (۱۰۷۳) و محقق زاد المعاد (۲/۴۱۹) میگوید: در سند این حدیث، ضعف وجود دارد.
[۱۵] – ترمذی (۲۶۹۷) و ابوداود (۵۲۰۴) و ابن ماجه (۳۷۰۱) و الأدب المفرد (۱۰۴۷). و آلبانی آن را در صحیح سنن ابیداوود و کتب دیگرش، صحیح دانسته است. نگاه الصحیحة (۸۲۳) و جلباب الـمرأة (۱۹۴-۱۹۶).
[۱۶] – بخاری (۷/۱۲۷) و مسلم (۲۱۶۰) و سنن ترمذی (۲۷۰۳، ۲۷۰۴).
[۱۷] – سنن ابوداود (۵۲۲۱۰) و این حدیث را آلبانی در الصحیحة (۱۱۴۸، ۱۴۱۲) و الإرواء (۷۷۸) صحیح دانسته است.
[۱۸] – روایت ترمذی (۲۷۰۵) و میگوید: این حدیث، حسن و صحیح است.
[۱۹] – الإحسان فی تقریب صحیح ابن حبان (۴۹۸)، ارنؤوط میگوید: افراد سند آن، همگی مورد اعتماد و از افراد سندهای صحیح مسلم هستند. فقط ابوالزبیر با عنعنه روایت کرده است و او مدلس است.
[۲۰] – ابوداوود (۵۱۹۷). و آلبانی در الصحیح الجامع (۲۰۱۱) آن را صحیح دانسته است.
[۲۱] – حدیث را با این لفظ، ابن عدی در الکامل (۲/۳۰۳) روایت کرده است و سند آن، ضعیف است. اما همین حدیث را ابن السنی در کتاب «عمل الیوم واللیلة» (۲۱۴) از طریق دیگر با لفظ: «من بدأ بالکلام قبل سلام فلا تجیبوه» یعنی هر کس قبل از سلام، سخن بگوید، به او جواب ندهید و سند این حدیث را آلبانی در السلسلة الصحیحة (۸۱۶) حسن (خوب) و مورد قبول) دانسته ا ست.
[۲۲] – آغوز به شیر گاو و گوسفندی میگویند که تازه، زائیده باشد.
[۲۳] – سنن ابوداود (۵۱۸۶) نگا صحیح الجامع (۴۸۳۸) تألیف آلبانی.
[۲۴] – ابوداود (۵۱۸۶) و آلبانی در صحیح الجامع (۴۶۳۸) آن را صحیح دانسته است.
[۲۵] – ابوداود (۵۲۰۹) و ترمذی (۲۷۲۲) و احمد در مسندش (۶۳۶۵، ۶۴) و نگا صحیح الجامع (۷۴۰۲) تألیف آلبانی.
منبع:
القرنی، شیخ عائض، پلهای دوستی؛
ترجمەی عبدالقادر ترشابی
اصلاح وب