یک روانشناس با بیان اینکه کسانی که کنترل خشم ندارند امکان دارد صحیح تربیت نشده باشند و مدام شاهد رفتار پرخاشگرایانه بوده اند، گفت: اما افراد دیگری هستند که پدر و مادرهایی داشته اند که این خشونت ها را در خانه ندیده اند اما به دلیل ناکامی هایی که در طول زندگی داشتند یا نرسیدن […]

 یک روانشناس با بیان اینکه کسانی که کنترل خشم ندارند امکان دارد صحیح تربیت نشده باشند و مدام شاهد رفتار پرخاشگرایانه بوده اند، گفت: اما افراد دیگری هستند که پدر و مادرهایی داشته اند که این خشونت ها را در خانه ندیده اند اما به دلیل ناکامی هایی که در طول زندگی داشتند یا نرسیدن به آرزوها و ایجا ناکامی های مستمر دچار پرخاشگری شده اند.
دکتر آروند در گفت وگو با خبرنگار شفقنا زندگی در پاسخ به این سوال که خشونت های کلامی و یا فیزیکی چه تاثیراتی را بر زندگی مشترک دارد بیان کرد: خشونت صرفا برای آقایان نیست بلکه خانم هایی هم هستند که به اصطلاح “دست به زن” دارند یا الفاظ رکیک به کار می برند. فکر نکنیم فردی که خشونت می کند فرد بیمار و روانی است و یا اینکه فرد از ابتدا پرخاشگر بوده است. مواردی است که فرد قبل از ازدواج آرام بوده اما بعد از ازدواج به فرد پرخاشگری تبدیل شده است. این ها به آزارهایی که فرد دیده است بر می گردد. گاهی اوقات هم طرف مقابل همسر خود را تحریک به خشونت می کند تا فرد به آستانه خشم برسد و خشم را تخلیه کند. البته همه ما این حالت را داریم اما آستانه بروز خشم افراد متفاوت است، بعضی از افراد آستانه خشم پایینی دارند و هیجان خشم خود را به هر طریقی تخلیه می کنند اما شخصیت هایی که خونسرد و دارای آستانه خشم بالاتری هستند، خیلی باید به این افراد فشار وارد شود که خشم خود را نشان دهند. خود زنی هم بروز خشم فیزیکی را نشان می دهد حتی فردی که وسایل منزل را می شکند هم به نوعی بروز خشم است. گاهی تغییر حالت هایی که بعد از ازدواج به وجود می آید بستگی به آسیبی دارد که فرد بعد از ازدواج به او وارد شده است. یک رابطه بد می تواند افسردگی را ایجاد کند که یکی از علامت های افسردگی بروز خشم و تحریک پذیر شدن فرد است. کسانی که کنترل خشم ندارند امکان دارد صحیح تربیت نشده باشند و مدام شاهد رفتار پرخاشگرایانه بوده اند اما افراد دیگری هستند که پدر و مادرهایی داشته اند که این خشونت ها را در خانه ندیده اند اما به دلیل ناکامی هایی که در طول زندگی داشتند و یا نرسیدن به آرزوها و ایجا ناکامی های مستمر پرخاشگری ایجاد شده باشد.
مهارت های کنترل خشم نباید رها شود
افرادی که خود کنترلی ضعیفی دارند پرخاشگرتر اند
او دلیل دیگر پرخاشگری در فرد را رها کردن کنترل فردی دانست و افزود: یعنی مهارت های کنترل را در خود رها کرده چون ما یک خود کنترلی درونی داریم و یک خود کنترلی بیرونی، افرادی که خود کنترلی درونی دارند یعنی خودشان پلیس خودشان هستند و به خودشان اجازه نمی دهند که رفتارهایی برخلاف اصول اخلاقی تعریف شده نشان دهند این افراد اگر نصف شب که خیابان کاملا خلوت است و پلیسی هم وجود ندارد پشت چراغ قرمز ایست می کنند؛ چون قانونمندی درونی دارند اما کسانی که خود کنترلی بیرونی دارند باید از بیرون حمایت شوند. یعنی اگر شرایطی وجود داشته باشد که مورد قضاوت قرار نگیرند، آن کاری را می کنند که خود صلاح می دانند و خیلی راحت قوانین را زیر پا می گذارند. حال افرادی که خود کنترلی ضعیفی دارند بیشتر حالت پرخاشگرایانه را نشان می دهند و بسیار به طرف مقابل آسیب می زنند؛ گاهی ممکن است طرف مقابل فرد را بسیار تحریک می کند ولی با این حال ما می توانیم مهارت هایی را یاد بگیریم که وارد بازی نشویم. مثلا خود را با وسیله ای سرگرم کنیم فرد را آرام کنیم، دلداری بدهیم و اطمینان دهیم تا از موضع خشم بیرون بیاید و یا با حرف های عاشقانه روحیه فرد را تقویت کنیم.

خاطرات خشونت های فیزیکی از بین نمی رود
آروند در مورد خشونت های فیزیکی با تاکید بر اینکه کسانی که مورد ضرب و شتم قرار می گیرند هیچ گاه این خاطرات را فراموش نمی کنند اظهار کرد: همیشه دلچرکینی در این رابطه ها باقی می ماند. یک دسته هم افرادی هستند که دچار بیماری های روانی اند که مشکلات پرخاشگری را در فرد تشدید می کند. این افراد با درمان دارویی و درمان های روانشناختی می توانند به حالت عادی برگردند. این گونه از مشکلات در زندگی های زناشویی بسیار مخرب است و گاهی خطرات جانی را در بر دارد که ادامه زندگی را غیر ممکن می کند؛ معمولا بسیاری از این افراد در درمان همکاری نمی کنند مخصوصا افرادی که پرخاشگری هایشان ریشه در کودکی دارد.

سکوت، بهترین راه برای جلوگیری از رها کردن خشم
پدر و مادرها در کنار تربیت فرزندانشان، تلاش کنند همسر خوب بودن را هم آموزش دهند
این روانشناس در پاسخ به این سوال که یک طرف در دعوا نمی تواند یک دفعه ای خود را آرام کند تا منجر به آرام کردن طرف مقابل هم شوند، بنابراین راه حل چیست؟ گفت: بهترین راه سکوت است. نه سکوت به معنای قهر، قهر و لجبازی؛ طلاق عاطفی ایجاد می کند و در این رابطه، اعتماد و دوست داشتن از بین می رود بنابراین جواب شخص را ندهیم و یا از محیط خارج شویم باید این را در نظر گرفت که خارج شدن از محیط هم نباید به حالت قهر باشد و همسرمان باید بداند کجا و برای چه محیط را ترک میکنیم تا حرمت ها شکسته نشود. باید به این نکته توجه شود که مغز در آن واحد نمی تواند به دو هیجان متضاد جواب دهد. این ها همه مهارت های زندگی است که همه افراد جوان باید کسب کنند. در گذشته این امکانات وجود نداشته، باید توجه شود که دخترها و پسرها حاضر نیستند به سبک پدر ها و مادرهایشان زندگی کنند و برای زندگیشان آرامش را می خواهند. توقع توهین و برخوردهای فیزیکی ندارند و توقع دارند که مورد احترام قرار بگیرند چون اساسا هدف از ازدواج رسیدن به کمال است و من فکر می کنم پدر و مادرها در کنار اینکه تلاش می کنند یک دختر و پسر خوب تربیت کنند باید تلاش کنند که یک همسر خوب تربیت کنند باید به این نکته توجه شود که فرزند ما چقدر می تواند خود را کنترل کند و یا درک همدلانه داشته باشد.

همدردی و همدلی یعنی از دریچه طرف مقابل دنیا را ببینیم
جوانان همان الگوهای قدیمی را وارد زندگی جدید می کنند اما..
او همدردی کردن را به معنای اینکه خود را جای دیگری گذاشتن، دانست و افزود: یعنی من خودم را جای طرف مقابل بگذارم و از دریچه نگاه فرد به موضوع نگاه کنیم ببینیم که فرد آیا واقعا در یک رابطه کم می گذارد و یا توانایی و یا موقعیت ندارد. در این شرایط درک متقابل هم به وجود می آید و سعی می شود از نظر احساسی و فکری کمکی صورت بگیرد.این ها مهارت هایی است که به دوام زندگی کمک می کند اما متاسفانه جوانان ما همان الگوهای قدیمی را وارد زندگی جدید می کنند غافل از اینکه توقعات و خواسته ها متفاوت شده است. باید روی این مسایل کار شود؛ باید از خانواده ها شروع شود و ما باید فرزندان خود را پخته تربیت کنیم و کمک کنیم در زندگی زناشویی مسئولیت پذیر باشند. در یک تعریف کلی زن و شوهرهای گذشته به نوعی متعلق به نسلی هستند که اگر وسیله ای در منزل خراب می شد آن را دور نمی انداختند بلکه تعمیرش می کردند و روابط را هم سعی می کردند که بسازنند و تعمیر کنند. واقعیت این است که خیلی اوقات جوانان فکر می کنند که خیلی راحت باید روابط خود را قطع کنند درحالی که این قطع کردن آسیب های خاصی دارد. آن طرف طلاق هیچ خبری نیست، طلاق جا دارد و واقعا در یک زندگی باید وضعیت بحرانی وجود داشته باشد و فرد از روانشناسان کمک بگیرد تا بداند که این تصمیم عقلانی است و یا از روی خشم است؛ تصمیم های ناگهانی معمولا رو به پشیمانی می روند و این امر باعث آسیب به فرد و خانواده می شود.
منبع: شفقنا