انسان بهعنوان موجودی صاحب اختیار معمولاً بر اساس اندیشهها، ایدهها، باورها و عقایدی که دارد تصمیم میگیرد و زندگی میکند. و از سویی انسان بهصورت طبعی و فطری نیز تمایل و وابستگی شدیدی به دین، ایمان و عالم متافیزیک دارد. و باورهای انسان در سرنوشت و زندگی او نقش مؤثر و غیرقابل انکاری دارند. بههمیندلیل […]
انسان بهعنوان موجودی صاحب اختیار معمولاً بر اساس اندیشهها، ایدهها، باورها و عقایدی که دارد تصمیم میگیرد و زندگی میکند. و از سویی انسان بهصورت طبعی و فطری نیز تمایل و وابستگی شدیدی به دین، ایمان و عالم متافیزیک دارد. و باورهای انسان در سرنوشت و زندگی او نقش مؤثر و غیرقابل انکاری دارند. بههمیندلیل تمامی پیامبران ابتدا میکوشیدند عقاید و باور امتها و اقوامشان را اصلاح نمایند. و در دل پیروانشان ایمان و باور راستین را غرس نمایند تا بتوانند آنان را برای عمل بر احکام خداوندی آماده نمایند. بنابراین ایمان، مسئلهای حاشیهای نیست که از آن غفلت ورزیم یا بدان بیتوجهی کنیم یا آن را در بوته فراموشی بسپاریم. چگونه ممکن است از آن غفلت بورزیم درحالیکه این امر به سرنوشت انسان گره خورده است و بزرگترین مسئله سرنوشتساز برای انسان است. و ایمان در یک کلمه نیاز زندگی بشریت است. ضرورت فرد است تا به آرامش برسد و خوشبخت شود و ترقی نماید. و نیاز جامعه است تا استقرار و استحکام یابد و بقا و دوام داشته باشد.
دکتر قرضاوی میگوید: ایمان فقط شعار یا فریادی نیست که سر داده شود و در گوشها طنین اندازد، ایمان شكلدهندة اسلوب زندگی کامل فرد و امت است. آن نوری درخشان است که در فکر، اندیشه، عاطفه و احساسات فرد نفوذ میکند و در وجودش جوهر حیات و زندگی تزریق میکند. او را از نو بازسازی میکند و او را از موجودی بیارزش به انسانی صاحب رسالت و هدف تبدیل میسازد و او را از حیوان یا درندهای به شبیهترین موجود به فرشته تبدیل میکند.
بهویژه وقتی ایمان حقیقی باشد آثار آن در تمام ابعاد زندگی انعکاس مییابد و آن را با رنگی خدایی در افکار و اندیشهها، مفاهیم و معانی، عواطف و احساسات، اخلاق و عادات و قوانین و دستورات مزین میسازد: «صِبْغَةَ الله وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ الله صِبْغَةً»؛ رنگ (دين و تطهير) خدا [را بپذيريد] و چه كسى بهنگارتر از خداست.(بقره:138) 1
در همین مورد استاد بدیعالزمان سعید نورسی، رحمهالله، چنین میگوید: «انسان با نور ایمان به اعلی علیین صعود میکند و به برکت آن ارزشی مییابد که او را لایق رفتن به جنت میسازد؛ اما با ظلمت و تیرگی کفر در اسفلالسافلین سرنگون میشود و دچار وضعیتی میگردد که او را بهسوی جهنم میکشاند؛ زیرا ایمان، انسان را به صانع ذوالجلالش نسبت میدهد و پیوندي مستحکم بین او و آفریدگارش برقرار میسازد… اما کفر، آن نسبت و پیوند را قطع میسازد و تاریکیهایش صنعت ربانی را میپوشاند و آثار گرانبهای آن را پنهان میکند و ارزش انسان را تنزل داده فقط در ماده منحصر میگرداند؛ مادهای که ارزش ندارد و در حکم هیچ است؛ زیرا فانی و ناپایدار و موقت است..»2
وعدههاي خداوند به مؤمنان واقعی
هرگاه فرد و جامعة اسلامي با صفات و ويژگيهاي ايماني آراسته شود و ايمان واقعي در پيكرش نقش بندد، خداوند او را در همين دنيا با بسياري از نعمتها مورد اكرام و نوازش قرار ميدهد. برخي از آن نعمتها كه خداوند وعده داده است و در واقع ثمرات ايماناند عبارتند از:
ـ امنيت و آرامش: «الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ»؛ كسانى كه ايمان آوردند و ايمانشان را به شرك نياميختند، آنانند كه امنيّت [و آسايش] دارند و آنان راهيافتگانند.(انعام:82)
ـ دوستي خداوند با مؤمنان: «الله وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا» ؛ خداوند دوست و كارساز مؤمنان است.(بقره:257)
ـ دفاع خداوند از مؤمنان: «إِنَّ اللهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا»؛ بهراستى خداوند [شرّ مشركان را] از مؤمنان باز مىدارد.(حج:38) و در حديثي قدسي آمده است که خداوند میفرماید: « من عادي لي ولياً فقد آذنته بالحرب؛ هر كس يكي از دوستان مرا بيازارد من با او اعلان جنگ ميكنم.»(بخاري:6502)
ـ پيروزي بر دشمنان: «وَكَانَ حَقّاً عَلَيْنَا نَصْرُ المُؤْمِنِينن»؛ و يارى دادن مؤمنان بر عهده ما است.(روم:47)
ـ هدايت و راهنمايي مؤمنان: «وَإِنَّ الله لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ»؛ و بىگمان خداوند هدايتگر مؤمنان به راه راست است.(حج:54)
ـ گشايش دروازة رزق و بركات: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِن»؛ و اگر اهل [آن] شهرها ايمان مىآوردند و از خداوند پروا مىداشتند، قطعا از آسمان و زمين [در] بركتهايى را بر آنان مىگشوديم.(اعراف:96)
ـ عزت و سربلندي: «وَلِله الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ»؛ و عزّت خاص خدا و رسول او و مؤمنان است.(منافقون:8)
ـ زندگي خوشگوار و لذتبخش: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً»؛ هر كس درحالىكه مؤمن است كار شايسته انجام دهد، مرد باشد يا زن، او را به زندگانىاى پاك زنده مىداريم.(نحل:97)
ـ محبوبيت در جامعه: «انَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً»؛ آنان كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته انجام دادهاند، خداوند آنهارا محبوب قرار خواهد داد.(مريم:96)
ـ تضمین جانشینی، حکومت و امنیت به مؤمنان: «وَعَدَ الله الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً»؛ خداوند به كسانى از شما كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته كردهاند، وعده داده است كه بىشك آنان را در اين سرزمين جانشين سازد، چنانكه كسانى را كه پيش از آنان بودند، جانشين ساخت. و [آن] دينشان را كه برايشان پسنديده است برايشان استوار دارد و برايشان پس از بيمشان ايمنى را جايگزين كند.(نور:55)
ـ كافران را برمؤمنان مسلط نميگرداند: «وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً»؛ و هرگز خداوند براى كافران بر [زيان] مؤمنان راهى باز نگذارده است.(نساء:141)
ـ و در آخرت همین بس که خداوند در موردشان فرموده است: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً خَالِدِينَ فِيهَا لَا يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلاً»؛ بهراستى آنان كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته انجام دادهاند، جايگاه پذيرايىشان باغهاى فردوس است. در آنجا جاودانهاند. از آنجا تغيير و تحوّلى نجويند.(كهف:107ـ 108)
نمونههایی از عجایب ایمان و یقین
ایمان هم نور است و هم نیرو. آری! کسی که دارای ایمان حقیقی است، این توان را دارد که کائنات را به مبارزه طلبد و به میزان قوت ایمان، از تنگناهای حوادث نجات یابد، و با گفتن «توکل برخدا» در امواج غولپیکر حوادث سوار بر کشتی زندگی با کمال امنیت و آرامش سیر کند. چنین کسی تمام بارهای سنگین زندگیاش را بهدست قدرت قادر مطلق میسپارد و به راحتی از دنیا عبور ميكند، در برزخ استراحت میکند، و برای ورود به سعادت ابدی بهسوی بهشت پر و بال میگشاید. اما اگر توکل نکند، بار زندگی نه تنها مانع پروازش میشود، که او را به سمت اسفل السافلین میکشاند. ایمان، مستلزم توحید است و توحید به تسلیم میانجامد، و تسلیم، توکل را به ارمغان میآورد و توکل راه سعادت هر دو جهان را آسان میسازد.3
اگر تاریخ را ورق بزنیم، نمونههای شگفتانگیزی از پیروزی ایمان و یقین خواهیم یافت، اگر به کتب آسمانی و زندگانی پیامبران خدا نگاهی بیندازیم، نمونههای عجیبی از قدرت ایمان و یقین خواهیم دید که انسان را غرق در حیرت میکند.
ياد كنيم زماني را که حضرت موسی میخواست بنیاسرائیل را از کرانههای دریای سرخ عبور دهد و به شبهجزیرة سینا برساند، راه را اشتباه میرود. در واقع خواست خدا بود که راه را اشتباه برود. بامدادان متوجه میشوند که بهجای شمال راه مشرق را در پیش گرفتهاند و اکنون در کنار دریای سرخ قرار دارند. صدای امواج سهمگین دریا به گوش میرسد، ناگهان فریاد بنیاسرائیل به آسمان بلند میشود: «رسیدند! رسیدند!» موسی، عليهالسلام، چون متوجه ميشود، میبیند که فرعون و لشکریانش نزدیک شدهاند. بنیاسرائیل دوباره فریاد میکشند: «ای موسی! چه گناهی کردهایم که تو میخواهی ما را گرفتار پنجههای شیر كني و در وادی هلاک بیندازی؟ «إِنَّا لَمُدْرَكُون» ؛ بىگمان به ما رسيدند.(شعراء:61)
دقت كنيم! آن، چه قلب مطمئنی بود که در این لحظات حساس نهراسید، آن، چه نیرویی بود که تسلیم این واقعه نشد؟ آری! در آن حال، ایمان واقعي موسی، عليهالسلام، پیامبر خدا بر تمام خطرها فایق آمد.
موسی، عليهالسلام، پیامبر خدا بود، میدانست که ممکن است چشمها اشتباه ببینند، گوشها غلط بشنوند، حواس خطا کند، اما در سنّت خداوندی هرگز اشتباه راه ندارد و وعدة او تحقق خواهد یافت. بنابراین با کمال اطمینان و یقین فریاد برآورد: «كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ» ؛ البته پروردگارم با من است كه به من راه خواهد نمود.(شعراء:62)4
سرانجام هم چنین شد كه خداوند متعال بنیاسرائیل را از چنگال فرعون و فرعونیان رهایی بخشید و فرعون را با لشکریانش نابود ساخت.
اندکی به واقعه ابراهیم خلیل، عليهالسلام، بیندیشیم؛ هنگامی که ابراهیم خلیل، عليهالسلام، را قومش در آتش افکندند، خداوند متعال تأثیر آتش را از بین برد. این امر درس عبرتی است بزرگ برای هر کسی که قلبی عاقل و هوشیار دارد؛ زیرا نجات ابراهیم، عليهالسلام، با از بين بردن تأثیرآتش، در پند و عبرت رساتر و در بیان قدرت الله آشکارتر است؛ زیرا این کار خنثی نمودن و عادتشکنی است. الله میتوانست به روشی کاملاً متفاوت و بهوسیله دیگری ابراهیم، عليهالسلام، را نجات دهد؛ مثلا ابری بارانزا را بر بالای آتش بفرستد تا هر وقت میخواستند آن را روشن کنند، آن را خاموش کند یا فرصت فرار را برای ابراهیم، عليهالسلام، مهیا نماید، ولی خداوند متعال خواست یقین وباور به قدرتش را در قلبهای ما تثبیت نماید. گویی خداوند به ما میگوید: اینها قوانین دنیای مخصوص شماست و من قادرم تأثیر آن را در جلو دیدگانتان خنثی سازم و کاری کنم که ابراهیم عليهالسلام در آتش افکنده شود، ولی هیچ جای بدنش نسوزد؛ زیرا من بر هر کاری قادر و توانا هستم.
پروردگار، جلجلاله، قانون موجود در سوزاندن آتش را باطل میکند، پس آنان او را در آتش میافکنند، درحالیکه میگویند: «حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ»؛ او را بسوزانيد و اگر كنندة [كارى] هستيد به معبودانتان يارى رسانيد.(انبياء:68) اما الله ميگويد: «قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْداً وَسَلَاماً عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَأَرَادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِينَ»؛ گفتيم: اى آتش، بر ابراهيم سرد و سلامت شو. و خواستند [در حقّ] او نيرنگ ورزند. پس آنان را زيانكارتر گردانيديم.(انبياء:69ـ70)5
به واقعة مواجهة ابوبکر صدیق، رضياللهعنه، در برابر مشکلات پس از وفات پیامبر، صلّياللهعليهوسلّم، دقت کنیم؛ هنگامی که رسول گرامی، صلّياللهعليهوسلّم، جهان را بدرود گفت، عدة زیادی از عربها در شعلههای سوزان ارتداد سقوط كردند. و کار بدانجا کشید که فقط دو قبیله «قریش» و «ثقیف» بر دین اسلام باقی ماندند، یهودیت و مسیحیت که از شبهجزیرة عربستان رختشان را بربسته بودند، دوباره قد علم نمودند. نفاق که خطرناکترین مرض اجتماعی بود، سر از نقاب بیرون آورد، مردم آشکارا سخنان توأم با شک و نفاق بر زبان میراندند، دشمنان اسلام توانایی و جرأت خود را بازیافتند.
در چنین لحظات حساسی، ناگهان ايمان واقعی، اطاعت، اخلاص و جانفشانی چنان ورق را بر میگرداند که جهانیان از توجیه آن عاجزند. لشکر اسامه، رضياللهعنه، که رسولاکرم، صلّياللهعليهوسلّم، آن را در دوران حیات خود برای جهاد تدارک دیده و به دلیل رحلت آنحضرت، صلّياللهعليهوسلّم، اعزام آن به تعویق افتاده بود، به فرمان ابوبکر صدیق، رضياللهعنه، آمادة حرکت میشود. در این لشکر سرداران بزرگ و جنگجویان با تجربة مهاجرين و انصار حضور دارند. حضرت عمر، رضياللهعنه، نیز بهعنوان یکی از زیردستان اسامه در میان لشکریان است.
مردم به حضور حضرت ابوبکر، رضياللهعنه، میرسند و عرض میکنند: به نظر ما اصلاً مناسب نیست که این لشکر از مدینه خارج شود؛ زیرا دشمنان اسلام به مدینه چشم دوختهاند و منتظرند که بعد از حرکت لشکر بر مدینه بتازند. و این نظر تمامی صاحبنظران مدینه است. اما ابوبکر، رضياللهعنه، معتقد است که بهترین و مناسبترین راه، عمل به دستور نبی کریم، صلّياللهعليهوسلّم، است. لذا به صراحت اعلان میدارد: قسم به ذاتی که جان ابوبکر در دست اوست، اگر مطمئن باشم که حیوانات جنگل مرا پاره خواهند کرد، باز دستور رسولالله، صلّياللهعليهوسلّم، را عملی خواهم نمود، من در هر حال لشکر اسامه را اعزام میدارم؛ چون نبی کریم، صلّياللهعليهوسلّم، به اعزام آن مرا دستور داد.
در اینجا اگر مؤرّخ ميخواست که قبل از وقوع حادثهای به کمک عقل و قیاس و غيره، آن حادثه را در تاریخ بنگارد مسلماً در این مورد چنین مینوشت: این اقدام حضرت ابوبکر، رضياللهعنه، یک اشتباه بزرگ سیاسی است؛ زیرا موجب میشود تا مدینه مورد حمله واقع شده و مرکز اسلام بهدست دشمنان بیفتد. ولی قدرت خدا را ببینید که ابوبکر، رضياللهعنه، چون با کمال عشق و ایمان و اطاعت مطلق به این کار دست زده بود، یقین و باور داشت که در صورت اجراي دستور پیامبر، صلّياللهعليهوسلّم، خطری متوجه مسلمانان نخواهد شد. بههمینخاطر خداوند نیز او را نصرت كرد. مؤرّخین مینویسند که با اعزام این لشکر، تمامی سپاهیان اعراب را وحشتي فرا گرفت و کلیة کسانی که قصد حمله به مدینه و غارت اموال مسلمین را در سر میپروراندند از تصمیم خود منصرف شدند. و پس از چهل روز لشکر اسامه پیروزمندانه به مدینه بازگشت.»6
نویسنده: سیدشهاب الدین موسوی(استاد انوارالعلوم خیرآباد)
منبع: ندای اسلام
پينوشت:
1. قرضاوی، یوسف؛ الايمان و الحیاة؛ ص358ـ359، قاهره: مکتبة وهبه، 1419هـ.ق.
2. نورسی، بديعالزمان سعيد؛ نقش ايمان در تکامل انسان، گفتار يازدهم و بيستوسوم؛ ترجمة فيضمحمّد عثمانی؛ ص31-32، كابل: انتشارات باران، 1387.
3. همان: 39.
4. ندوي، ابوالحسن علي حسني؛ يقين مردان حق؛ ترجمة محمّدقاسم قاسمي؛ ص9ـ10، زاهدان: انتشارات صديقي، 1379هـ ش.
5. عمرو خالد؛ هدايت؛ ترجمة ابراهيم ساعدي رودي؛ ص163، مشهد: واسع، 1387هـ.ش.
6. يقين مردان حق؛ ص16ـ22با اختصار.
Monday, 14 July , 2025