خودت را از مرتبه‌ی حفظ علوم به درجه‌ی فهم علوم ارتقا بده، متعلم به درجه‌ی نبوغ نمی‌رسد و استعدادش بروز نمی‌کند مگر آن‌گاه که در علمی که به زحمت آن را کسب می‌کند، مسئله‌ای بیان کند، حقیقتی را کشف کند، و یا لغزش و اشتباهی را اصلاح کند و این میسر نمی‌شود مگر آن‌گاه که علمش، علم مفهوم باشد نه علم محفوظ.

همت والا، بهترین چیزی‌است که انسان در این دنیا برای رشد و نبوغش محتاج آن است.
در میان مردم هیچ کس محتاج‌تر از دانش‌آموز به بلندی همت نیست، چرا که مردم به نبوغ و استعداد او بیشتر نیاز دارند تا نبوغ و استعداد دیگران از قبیل صنعتگران و بازاریان و…
ای طالب علم! تو در رسیدن به هدفی که نوابغ قبل از تو بدان دست یافته‌اند، به خلقی غیر از خلق خودت، به فضایی غیر از فضای خودت، به آسمان و زمینی غیر از آسمان و زمین خودت و عقل و ابزاری غیر از عقل و ابزار خودت، محتاج نیستی. بلکه تو به نفسی والا چون نفس آنان و همتی والا چون همت آنان احتیاج داری!
بیدار باش! تا سخن حاسدان تو را خانه‌نشین نکند…!
خودت را از مرتبه‌ی حفظ علوم به درجه‌ی فهم علوم ارتقا بده، متعلم به درجه‌ی نبوغ نمی‌رسد و استعدادش بروز نمی‌کند مگر آن‌گاه که در علمی که به زحمت آن را کسب می‌کند، مسئله‌ای بیان کند، حقیقتی را کشف کند، و یا لغزش و اشتباهی را اصلاح کند و این میسر نمی‌شود مگر آن‌گاه که علمش، علم مفهوم باشد نه علم محفوظ.
به یکی از دانشمندان گفتند: فلانی صحیح بخاری را حفظ کرده است! این دانشمند گفت: یک نسخه به نسخه‌های صحیح بخاری در جهان افزوده شد!!
راز بزرگ زیاد بودن متعلمین و اندک بودن عاملین، حفظ کردن صِرف است. چرا که اگر شخصی مطلب و علمی را کاملاً دریابد و بفهمد، روح و جانش از آن سیراب می‌شود، با پوست و گوشت و خونش در می‌آمیزد و به صمیم دلش راه می‌یابد و یکی از غریزه‌هایش می‌شود، بنابراین چاره‌ای نمی‌بیند جز آن که به آن عمل کند؛ چه بخواهد و چه نخواهد.
علم، فهمیده نخواهد شد، مگر هنگامی که متعلم به آن اخلاص ورزد و برده‌اش گردد و مانند عاشقی که به معشوقش عشق می‌ورزد، به علمش عشق ورزد. نگاهش به علم مانند نگاه تاجر به کالا و مانند نگاه شاغل به شغلش نباشد، چرا که تاجر کالاهایی را گرد می‌آورد که در بازار فروش داشته باشد. به اصیل و مرغوب بودنش کاری ندارد. برخی از افراد شاغل هم به شغلشان اهمیت چندانی نمی‌دهند، جز آن که لقمه نانی و جرعه‌ای آب به دست آورند و معیشت بگذرانند؛ دیگر به این کاری ندارند که این شغلشان خوب است یا بد!
علم در قلب کسی که به پست و منصب می‌اندیشد و به فکر حقوق و مزایا است جا نمی‌گیرد. علم به قلب کسی که آرزوهایش را به دنبال اموال می‌پروراند، راه نمی‌یابد.
شرفی که بسته به کاغذی باشد و با کاغذی بیاید و با کاغذی دیگر برود، همان بهتر که نباشد! مجد و عظمتی که به سطری بیاید و به سطری برود، چه بهتر که نباشد!
بدان آن کسی که به تو عقل عنایت فرموده، آن را از تو نگرفته است؛ و کسی که اعضایت را آفریده، مانع حرکتت نشده است؛ چرا که او رزاق است و قدرتی استوار دارد. إنه هو الرزاق ذو القوة المتين.

 

📃 (برگرفته از کتاب النظرات، علامه مصطفی لطفی منفلوطی)

  • نویسنده : ترجمه: عبدالکریم حسینی