تلگرافی از عدن به دستم رسیده که محمد بن عبدالکریم خطابی، امیر ریف مراکش که بیست سال است اسیر فرانسویها است از آنجا عبور کرده است. او اکنون در راه رفتن به محل جدید تبعیدش به جنوب فرانسه است. کشتی کاتومبا فردا سه شنبه به کانال سوئز میرسد. نجات دادن او بستگی به یک اشاره شما دارد.
روز بیست و دوم ماه می سال 1947 میلادی یک کشتی بخار استرالیایی به نام کاتومبا(KATOOMBA) در ساحل عدن یمن برای سوختگیری لنگر انداخت.
برخی از مسافرین کشتی برای گشت و گذار به شهر کوچک ساحلی «شیخ عثمان» آمدند که شخصی از بزرگان و اشراف شهر به نام «سید عبده حسین اَدهل»، آنها را دید.
سید ادهل در هنگام پرس و جو از مسافران، وقتی نام یکی از آنها را شنید بسیار تعجب کرد و فوراً خود را به کشتی رساند تا از آنچه شنیده اطمینان حاصل کند.
ناگهان با پیرمردی روبرو شد که آثار چهرهاش حکایت از شهامت و بزرگیاش داشت. بر دستها و پاهای لاغر و نحیفش، آثار غل و زنجیر دیده میشد. گویی بر پیکرش حکاکی کرده بودند. سید ادهل از اسم و رسم او پرسید.
پیرمرد سرش را بالا گرفت و با چشمانی نافذ به او نگاه کرد، آنگاه با تمام عزت، اقتدار و افتخار اسمش را به او گفت. سید ادهل نمیتوانست باور کند که روبهروی او پهلوان و ابر مرد مسلمانی ایستاده که بیست سال است هیچ خبری از او نیست.
لحظاتی بعد، تلگرافی محرمانه از ساحل عدن یمن به قاهره رسید با این عنوان:
«امیر محمد بن عبدالکریم خطابی، سوار بر کشتی کاتومبا عدن را ترککرد.»
امضاء، ادهل
آنگاه نامهای با این مضمون به دست ملک فاروق پادشاه وقت مصر که در قصرش نشسته بود رسید:
خدمت پادشاه بزرگ!
تلگرافی از عدن به دستم رسیده که محمد بن عبدالکریم خطابی، امیر ریف مراکش که بیست سال است اسیر فرانسویها است از آنجا عبور کرده است. او اکنون در راه رفتن به محل جدید تبعیدش به جنوب فرانسه است. کشتی کاتومبا فردا سه شنبه به کانال سوئز میرسد. نجات دادن او بستگی به یک اشاره شما دارد.
امضاء، محمد علی طاهر، رئیس انجمن فلسطینی در مصر
ملک فاروق با کمک عبدالرحمن عزام باشا اولین مدیر کل دانشگاه العربیه شروع به طراحی نقشهای برای آزاد کردن امیر محمد بن عبد الکریم خطابی نمودند. شخصیتی که طعم تلخ شکستهای زیادی را به فرانسویها چشانده بود.
در سومین قسمت تاریخ سازان مسلمان به بررسی زندگی اسطوره مراکش، امیر محمد بن عبدالکریم خطابی میپردازیم.
در سال ۱۳۰۱ هجری (1983) میلادی خداوند به «شیخ عبدالکریم خطابی» یکی از بزرگان قبیلهای از قبایل آمازیغ در شهر اجدیر، منطقهای در شمال شرقی مراکش فرزندی بخشید که از روی تبرک اسمش را محمد نهاد. این شیخ بزرگوار تصمیم جدی گرفت که فرزندش از کودکی به بهترین شکل تربیت شود، لذا زبان عربی را به او آموزش داد و او را حافظ قرآن کریم کرد. سپس محمد را به دانشگاه قرویین شهر فاس فرستاد تا حدیث و فقه اسلامی را بیاموزد.
آن زمان، کشور مراکش شرایط بسیار وخیمی داشت. کشورهای ویرانگری که خود را «استعمارگر» مینامیدند، به خوبی میدانستند که این کشور اسلامی کارخانهای قهرمانساز در طول تاریخ به حساب میآید. چرا که مجاهدین دولت مرابطین از آنجا به اندلس رفتند و از همین سرزمین بود که نیروهای دولت موحدین از راه دریایی به اروپا رسیدند.
آنها باید برای همیشه به این خطر پایان میدادند، بنا بر این کنگره جزیره سبز را در سال ۱۹۰۶ میلادی با مشارکت ۱۲ دولت تشکیل دادند.
برای اولین بار در تاریخ، اسم آمریکا در لیست کشورهایی که پیمانی بینالمللی میبستند به چشم میخورد، این کار باعث نقض قانون «موندرو» شد، قانونی که از هر گونه دخالت آمریکا در سیاست کشورهای دیگر جلوگیری میکرد.
در نتیجه مصوب کنگره مذبور مبنی بر تجزیه کشور مراکش و با هدف نابودی اسلام در آن سرزمین فرانسه قسمت جنوبی مراکش یعنی موریتانیا و نیز منطقه میانی آن را در اختیار خود در آورد، اسپانیا نیز منطقه مجاور خود یعنی صحرای غربی و نیز منطقه ریف شمالی را اشغال کرد ، در این میان آلمان و انگلیس هم شهرهای مختلف دیگری را تحت سیطره خویش در آوردند.
در پی آن شیخ عبدالکریم و پسرش به یاری اسلام و مسلمین شتافتند و برای تحقق این مهم قبایلی را که در میانشان اختلاف و ناسازگاری حاکم بود در زیر پرچم اسلام هم پیمان ساختند، سپس با خلیفه عثمانی در پایتخت خلافت نامهنگاریکردند. در همین گیرو دار اسپانیا شیخ عبدالکریم خطابی را به شهادت رساند.
پسرش محمد بن عبدالکریم خطابی لشکری ۳ هزار نفری از مردان قبایل مناطق شمالی تشکیل داد تا در مقابل اشغالگران مقاومت کند.
امیر خطابی در این مبارزات از «جنگ چریکی» بهره برد. جنگهایی نامنظم که در آن، گروه کوچکی از افراد مسلح با استفاده از تاکتیکهایی چون کمین، شبیخون، خرابکاری، جنگ ایذایی، تاکتیکهای بزندررو، و جابجایی سریع به یک نیروی نظامی بزرگتر و کمتحرکتر حملهور شده، بلافاصله صحنه نبرد را ترک میکنند.
اما خطابی به این بسنده نکرد، بلکه دست به ابتکار دیگری زد و روش تازهای برای مقاومت ابداع نمود. رهبر ویتنامی «هو شی مین» میگوید که او چند سال بعد در جنگ ویتنام علیه آمریکا این روش را با الگو پذیری از خطابی انجام داده است.
این سبک، یعنی کندن تونلهای زیر زمینی تا مقر دشمن، همان سبکی است که فلسطینیان از آن در مقابل اسرائیل از دیرباز استفاده میکنند. خطابی با این تاکتیک درسی فراموش نشدنی به اسپانیا داد. وقتی خسارتهای اسپانیا در این منطقه اسلامی چندین برابر شد، پادشاه اسپانیا یک سپاه کامل از مادرید به فرماندهی دوستش «جنرال سیلوستر» گسیل داشت که تقابل آنان با نیروهای محمد بن عبدالکریم منجر به جنگ به یادماندنی انوال شد.
نبردی که در آن سپاه ۶۰ هزار نفری و تا دندان مسلح اسپانیا در مقابل فقط سه هزار جنگجوی مسلمان که از ابتداییترین اسلحهها استفاده میکردند در مکانی به نام انوال شکست مفتضحانهای خورد.
در این نبرد، مسلمان ۱۸ هزار متجاوز اسپانیایی را کشتند و دهها هزار نفر را به اسارت گرفتند. تا جایی که اسپانیا این نبرد را «مصیبت انوال» نام گذاری کرد.
بعد از آن امیر خطابی برای اولین بار در شمال کشور مراکش امارت اسلامی را تاسیس کرد.
او در ۵ سال امارتش به آموزش صحیح دین اسلام و فرستادن گروههای علمی به اطراف جهان پرداخت و مشغول یکپارچه سازی قبایلی شد که در بینشان اختلاف و درگیری بود و آنها را زیر پرچم اسلام متحد و متفق کرد.
از طرفی، استعمارگران هم بیکار ننشستند و به فکر انتقام از این مجاهد نستوه برآمدند.
آنان با محاصره مجاهدان از راه های دریایی و هوایی بر آنان بمبهای شیمیایی و گازهای سمی ریختند، اما باز هم راه به جایی نبردند. لذا از آخرین حیله خود رونمایی کردند. حیلهای مکارانه و ناجوانمردانه که بارها آن را به کاربسته بودند.
به امیر محمدبن عبدالکریم خطابی پیام فرستادند که اگر با آنان وارد مذاکره شود، حملات خود را متوقف میکنند و سلامت جان همۀ مجاهدان مسلمان را تضمین خواهند کرد و به مردم اجازه خواهند داد با استقلال و رفاه کامل در سرزمین خود زندگی کنند.
اما طبق معمول پیمان شکستند و امیر خطابی را اسیر کرده به جزیرهای ناشناخته در اقیانوس هند تبعید کردند، آن هم نه یک سال و دو سال، بلکه 21 سال.
قهرمان بزرگ مراکش، تمام این مدت را در اسارت کسانی بود که ادعای حقوق بشر داشتند ، کسانی که برای جهانیان شعار تمدن سر میدهند.
همۀ اینها به خاطر این بود که او نخواست خوار و ذلیل در زیر پرچم اشغالگران زندگی کند. و به راستی که آزادگی هزینههای سنگینی دارد.
بالاخره خداوند گره گشایی کرد و این مجاهد نستوه چنانکه ابتدا بیان شد در کانال سوئز توسط مجاهدین مسلمان از چنگ استعمارگران رهایی یافت.
امیرمحمد خطابی بقیه عمر خود را در قاهره مصرگذراند، منزل او محل توجه و تردد مردان انقلابی جهان شده بود. حتی «چه گوارا» ، که سیاستمدار، نظریهپرداز جنگی و انقلابی مارکسیست و یکی از شخصیتهای اصلی انقلاب کوبا بود به دیدار او آمد و از تجربیاتش بهره برد.
بالاخره امت مسلمان در ششم ماه فوریه ۱۹۶۳ با قهزمانی که در مقابل تمام دنیا ایستادگی کرد خداحافظی نمود.
روحش شاد و راهش پر رهروان باد.
- نویسنده: حسین سلیمان پور