حمد و ثناي لامتناهي حضرت احديت را كه از خزائن بيپايانش به بندگان برگزيده خويش احسان نمود و دلهايشان را از شوايب غل و غش تصفيه نمود تا با رعايت حقوق الهي به درجات عالي نايل گردند . بدون شك، ثمرهي خوشخويي ، الفت و ثمرهي بدخويي ، مفارقت است پس خوشخويي دوستي و الفت […]
حمد و ثناي لامتناهي حضرت احديت را كه از خزائن بيپايانش به بندگان برگزيده خويش احسان نمود و دلهايشان را از شوايب غل و غش تصفيه نمود تا با رعايت حقوق الهي به درجات عالي نايل گردند . بدون شك، ثمرهي خوشخويي ، الفت و ثمرهي بدخويي ، مفارقت است پس خوشخويي دوستي و الفت را تقاضا ميكند و بدخويي حسد و مخالفت را ببار ميآورد و فضيلت خوشخويي از نظر دين بر هيچكس پوشيده نيست به همين دليل خدواند متعال رسول خويش را بدان مدح نموده و فرموده است :
« و إنّك لعلي خلقٍ عظيم » [قلم / 4 ]
( و به راستي كه تو بر اخلاق عظيمي هستي )
مؤمن در دل خويش ترجمان رسالت آسماني خالق خويش است و كاملاً واضح و روشن است كه اخلاق تكيهگاه هر نظام اخلاقي است كه در هيچ جايي حاصلخيزتر و شكوفاتر از ضمير مؤمن يافت نميشود و اين واژه در ميان انسانهاي مختلف متفاوت است .
شكي نيست كه قرآن كريم حسّ اخلاقي و عناصر حيات اخلاقي را منبعث از فطرت دروني ميداند ليكن اين قانون اخلاقي كه در فطرت و طبيعت ماست به خودي خود و به تنهايي كافي نيست بلكه پرورش و هدايت آن همراه با علم و معرفت ضروري است و اگر تنها به قانون اخلاقي كه در فطرت و سرشت هر شخصي منحصر ميبود غالباً عاجز ميگشت .
دين اسلام همواره متوجه عواقب وخيم جور و جفا بوده و هست و در تلاش است پيش از آنكه بزرگ شود و به عداوت تبديل گردد آن را معالجه نمايد زيرا هر گاه شر و فساد و دشمني در دل رشد و نمو كند و ريشه دواند و خارهاي آن شاخ و برگ نمايد گل شاداب ايمان را پژمرده ميسازد كه در نتيجه مهر و محبت و صفا و صميميت را ميخشكاند .
بديهي است غنچهها و ساقههاي گلستان ، هنگامي كه تبديل به هيزم خشك شده و برگ و گلهاي آنها بخشكد ديگر جاي اميد براي رستن دوبارهي ساقههاي خشكيده و شكوفاشدن غنچههاي از بين رفته ، نميماند .
حسد و كينه از صفات زشت و ناپسند بشمار ميآيد كه انسان را دچار بدبختي و زندگي را ناآرام ميسازد . انسان حسود كه آرزوي بدبختي و ناراحتي ديگران را در سر ميپروراند و نفس خود را با گرفتاري و بدبختي آنها شاد مينمايد چنين انساني به تمام معني فطرت و سرشت خود را دگرگون ساخته است كه چون در دنيا لحظهاي از حزن و الم خالي نيست و به جاي اينكه از خير و خوشي ديگران خوشحال باشد از آنها رنج ميبرد . يكي از حكما در اين مورد چنين ميگويد كه : « حسد زخمي است بهبود ناپذير كه صاحبش را به عقوبت دنيا و آخرت گرفتار ميكند و وبال و سرانجام بد آن ، دامنگير خود آن خواهد شد و مثال آن همانند شخصي است كه بر دشمن خويش سنگي بياندازد و بر او وارد نشود سپس آن سنگ باز گشته به چشم راست زننده اصابت نمايد و كور گرداند و خشم وي زيادتر شود ، باز در مرتبهي ديگر سختتر بياندازد ، سپس به طرف خودش برگردد و چشم ديگرش را هم كور نمايد كه در نتيجه محسود سالم ميماند و حاسد با اختيار نمودن اين شيوه از خير دنيا و آخرت محروم ميماند . تنها عاملي كه باعث ميشود كه اين صفت مذموم در درون انسان تحريك شود و اثرات نامطلوبش را بر جاي گذارد ، نا آگاهي از عواقب و پيامد وخيم آن است زيرا كسي كه از پيامد كاري بياطلاع باشد دير يا زود به انجام دادن آن اقدام مينمايد و چه بسا نيز از آن دفاع مينمايد.
كينهي ديگران را در دل داشتن و عدم تلاش براي رهايي از دام خطرناك آن ، انسان را دچار پريشاني و بيماري رواني مينمايد و اين وضع براي اينطور انسانها عذاب كمي نيست كه تا لحظهي مرگ از سر آنان دست بردار نخواهد بود ، به همين جهت است كه خداوند متعال در مورد برخي از منافقين كه كينهي اهل ايمان را در دل ميپروراندند ميفرمايد :
« قل موتوا بغيظكم إن الله عليم بذات الصدور » ( به آنها بگو با كينهاي كه در دل داريد بسوي مرگ برويد و خداوند آگاه است به آنچه كه در دل ميپرورانيد) . [آل عمران /119]
انسان كينهتوز مدام از درون همانند ديگ ميجوشد يا مانند آتش زبانه ميكشد و براي آرامش از آن همواره دنبال چارهاي است و يكي از آن راهها را حسد ورزيدن نسبت به نعمتهايي كه خداوند به ديگران عطا فرموده ، ميداند در اين زمينه ارشاد نبي كريم صلی الله علیه و سلم است كه فرمودند :
« إن لنعم الله أعداء »
( يعني هر آينه براي نعمتهاي خدا دشمناني است ) . گفته شد چه كساني هستند ؟ ايشان فرمودند ارشاد خداوند متعال است كه :
« الذين يحسدون الناس علي ما آتاهم الله من فضله » .
( يعني كساني كه بر مردم حسد ميورزند به سبب آنچه كه خدواند متعال از فضل خويش به ايشان عنايت نموده است ) .
چنانكه ذكر شد خداوند متعال بر اساس حكمت و مصلحتش به برخي انسانها نعمتهايي از قبيل علم و ثروت ، قدرت ، موقعيت اجتماعي ، سخنوري ، هيبت و وقار عنايت ميفرمايد با اين وجود عدهاي از انسانها خواسته يا ناخواسته فراموش ميكنند كه خداوند خود بر اساس علم و حكمت خويش اين نعمتها را به هر كس كه بخواهد عطا ميكند و در حقيقت اين يك نوع بدخواهي پنهاني و نخواستن خير براي ديگران است كه به باطن انسان نفوذ ميكند و در آنجا بصورت حقد و كينه درميآيد و از مهلكات بزرگ بشمار ميرود بدينجهت امام غزالي ـ رحمه الله ـ در احياء علوم الدين به اين مطلب اشاره نموده و فرموده است كه حقد آن است كه اثر و سنگينياش بر دل انسان باقي بماند .
در نكوهش حسد اخبار و احاديث فراواني آمده است از آن جمله ارشاد پيامبر اكرم صلی الله علیه و سلم است كه فرمودند :
« الحسد يأكل الحسنات كما تأكل النار الحطب » (حسد نيكيها را نيست ميگرداند چنانچه آتش هيزم را ميسوزاند ) . ]سنن ابيدواد 672[
انساني قابل قدر و منزلت است كه در اين دنيا پاك و خالص باشد و اين نبايد فراموش شود كه گوهر انسان از گوهر ابليس (عليه اللعنه ) شريفتر است كه تمام فرشتگان در برابرش درمانده شدند و دليلش اين است كه انسان سازنده است و پديدآورنده ، بخلاف شيطان كه نابود ميكند و از بين ميبرد . مسلماً كسي كه ميسازد با كسي كه تخريب ميكند بسيار متفاوت است ، براستي تمام انسانها معادناند همانند معدن طلا و نقره . و معدن گوهر ايمان و اسلام ، دل است و به همين دليل دين مبين اسلام به دل ، اهميت ويژهاي داده است و علما و دانشمندان مسلمان بر اين اتفاق نظر دارند كه گناهان دل بدتر از گناهان جوارحاند و مقولهاي از بزرگان در اين زمينه است كه :
« قوت مؤمن در دل اوست و قوت منافق در تن اوست ، مؤمن بكارد و بدرود و منافق نكارد و اميد و آرزو دارد كه بدرود » .
متأسفانه برخي از دينداران تصنعي همچون گل رعنا پيشهي ابليس را اختيار كردهاند يعني ظاهر و باطن آنها متفاوت است ، اين عده بهجاي اينكه به دين تمسك جويند تا نواقص و كاستيهاي بوجود آمده در جامعه را برطرف نمايند با زباندرازي بر مردم ، فاش كردن راز و پرده دري و لذت بردن از خطاها و لغزشهاي ديگران ، عبادات خويش را فاسد مينمايند ، اين عده در حالي كه از شمايل آنها بوي زننده ميترواد بدون هيچ علتي بر مردم طعن وارد ميكنند بطوري كه اگر ديگران حسني بيابند از آن ميگذرند ولي اگر عيبي يا لغزشي ببينند چند برابرش ميكنند .
إن يسمعوا ريبةً طاروا بها فرحاً ****عني و ما سمعوا من صالحٍ دفنوا
صد نقش را درست آمد و كس را نظري نيست****چون رفت خــطايي همــه را چشم بر آن است
بدون ترديد ميتوان گفت شكستهاي روحي و رواني و استرسها از شكستهاي سياسي و نظامي در انسان تأثير منفي بيشتري ميگذارند ، تنها عاملي كه سبب اين همه نگرانيها و پريشانيها شده است انحراف قلبي و بيماري انديشهها بوده است بنابر اين از آه دلشكستگان حذر بايد نمود .
دلم شكستي و رفتي خلاف شرط مودت ****به احتياط رو اكنـون كه آبـگينه شكستي
]سعدي (رح)[
انسان در بسياري از اوقات دچار فراموشكاري ميشود و علاج آن يادآوري است و براي دستيابي به اخلاق اسلامي و دريافت حقيقي آن نيازمند به شناسايي مسايل اخلاقي است لذا بايد در جهت علاج و مداواي بيماريهاي دروني گامهاي مؤثري برداشته شود بنابراين راههاي گوناگوني براي رهايي از احساس حسادت نسبت به ديگران وجود دارد و اين از بيماريهاي عظيم دل است . معالجهي بيماري قلب ممكن نيست مگر اينكه توأم با علم و عمل باشد . معالجهي علمي در اين باب اين است كه افراد متصف به اين صفات با ذهني صاف و دلي حاضر بينديشند و آنچه كه در باب حسد از قول و فعل صادر ميگردد نفس خويش را بر قبض آنها مكلف نمايند و اگر حسد آن را بر قدح و جرح افراد بيگناه وادار ميكند علي رغم آن زبانش را بر مدح و ثناي آنها بگشايد و اصل همهي عداوتها حسادتهاست كه نتيجهي آنها جز بدبيني و مزاحمت چيز ديگري نيست . و سلاح تيز شيطان ، عداوت و خودبيني است و هيچ چيز مانع اين سلاح برنده نميشود و آن را كند نميكند مگر اينكه افراد مؤمن در مقابل همديگر متواضع و فروتن باشند ، و بايد مراقب بود كه شيطان مانع اشخاص از صفات نيكو نگردد تا اينكه آنها تواضع و فروتني را در وجودشان خواري و مذلت پندارند زيرا كه آن از خدعه و مكايد ديرينهي شيطان است .
و راههاي ديگر معالجه اين است كه انسان خودش را به انعامات الهي قانع كند و شكر آنها را بجاي آورد و خودش را هرگز به كساني كه از او بالاتر و صاحب نعمتهاي بيشترند مقايسه نكند همچنانكه رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است :
« إذ نظر أحدكم إلي من فضّل فيالمال و الخلق فلينظر الي من هو أسفل منه ممن فضّل عليه »
( هرگاه يكي از شما به كسي نگاه ميكند كه از لحاظ قيافه و جسم از او برتر است بايد به كس ديگري هم نگاه كند كه از خودش پايينتر است و از لحاظ مالي و جسمي از او كمتر ميباشد » ]بخاري[
و انسان پيش از فرا رسيدن مرگ بيماريهاي روحي خويش را درمان نمايد و آخرين گزينهي درمان ، شمشير انسان است كه به وسيلهي آن صفات مذموم را از وجودش قطع نمايد تا از آلام روحي مصون ماند و در اين فكر باشد كه هر چه سريعتر اقدام نمايد تا دامنهي آن وسيع نگردد زيرا ريشهي چنين امراضي كه از بدو جواني به وجود ميآيند تا پايان عمر بر حال خود باقي بوده و همينطور در حال رشد و نمو ميباشندو در اين فكر نبايد بود كه پيري سبب خاموشي و سكون اعضاء و جوارح است ، بسا اوقات نفس در وقت پيري جوان ميگردد و علاج بيماريهاي روحي اگر چه در حقيقت تلخاند ليكن سود و منفعت در داروي تلخ است و هر شخصي كه بر تلخي دارو صبر نكند حلاوت شفاي آن را نمييابد به همين دليل خداي منان در هر عصر و زمان نفوس ممتازي كه در حقيقت اوتاد زميناند برميگزيند تا پرده از نور فطري بشر برداشته وآن را بيدار نمايند.
جهت رهايي قلوب از آلام دين سوزي لازم است كه نفس و رفتارمان را در عرصهي بازرسي و بازبيني قرار داده تا اذهانمان از شوايب غل و غش محفوظ مانند .
مقولهاي از حميدالدين بلخي است كه :
« آفرين بر شهري باد كه معده در رستهي او به آرزو نرود و در بازار او خيانت ترازو نبود ، اثقال آن به مثقال نكشند و عيار او به معيار نسنجند »
عبدالرحمن رحمتزاده
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع و ارجاعات
احياء علوم الدين ـ ابوحامد محمد غزالي ص391 چاپ دوم 68 علمي و فرهنگي
علم اخلاق اسلام المهدي النراقي ج 2 ص257 چاپ دوم 66
روح الدين الاسلامي ـ تأليف عبدالفتاح عفيف طياره چاپ باقري قم نوبت چاپ اول تاريخ چاپ زمستان 75
ارزيابي ميراث فكري مسلمانان ـ محمد غزالي مصري نشر احسان ـ نوبت چاپ اول 82
آفتهاي دينداري و دعوتگري ـ دكتر سيد نوح ص 633 چاپخانه مهارت نوبت چاپ اول 78
اخلاق اسلامي ـ محمد غزالي مصري چاپخانه مهارت نوبت چاپ اول 78
گزيدهي مقامات حميدي ـ حميدالدين بلخي چاپ اول 65 چاپخانه سپهر تهران
Sunday, 13 July , 2025