عبدالملک بن مروان خلیفه اموی به هنگام احتضار افسوس میخورد و با دست به سرش میزد و میگفت: دوست داشتم که درآمد روزانهام به اندزاه خرج روزم میبود و بقیه روز را به بندگی خدا مشغول میشدم. و نیز نقل شده که گفت: سرم را بلند کنید. سرش را بلند کردند وقتی کمی نفس کشید […]
عبدالملک بن مروان خلیفه اموی به هنگام احتضار افسوس میخورد و با دست به سرش میزد و میگفت: دوست داشتم که درآمد روزانهام به اندزاه خرج روزم میبود و بقیه روز را به بندگی خدا مشغول میشدم.
و نیز نقل شده که گفت: سرم را بلند کنید. سرش را بلند کردند وقتی کمی نفس کشید گفت: ای دنیا تو چقدر زیبا بودی! ولیکن طولانی تو کوتاه، زیاد تو ناچیز و این ما بودیم که با تو غرور میورزیدیم (و فریب خوردیم).
📙: البداية و النهاية
Sunday, 13 July , 2025