برای صاحب رسالت بزرگ که از جانب خدا آیینی میآورد و ادیان دیگر را نسخ مینماید، ضرورت دارد دین خود را از نفوذ آفت تحریف حفظ کند، زیرا او امتهای بسیار و دارای استعدادها و اغراض متفاوت را زیر لوای دین خود جمع میکند و چه بسا خواهشات نفسانی، علاقه و محبت به دین قبلی […]
برای صاحب رسالت بزرگ که از جانب خدا آیینی میآورد و ادیان دیگر را نسخ مینماید، ضرورت دارد دین خود را از نفوذ آفت تحریف حفظ کند، زیرا او امتهای بسیار و دارای استعدادها و اغراض متفاوت را زیر لوای دین خود جمع میکند و چه بسا خواهشات نفسانی، علاقه و محبت به دین قبلی یا فهم ناقص و درک جزئی از دین و عدم درک بخشی دیگر سبب شود نصوص و دستورات دین را فرو گذارند یا آنچه از دین نیست وارد آن سازند و همانند آنچه برای بسیاری از ادیان قبل از ما رخ داده است، دین دچار اختلال شود.
از جایی که شناخت راههای ورودی نقص و انحراف قابل شمارش و مشخص نبوده و همهاش قابل دسترسی نیست و از طرفی نباید به کلی ترک شود، لازم است صاحب رسالت، امت خود را اجمالاً از اسباب و علل انحراف شدیداً برحذر دارد و مسائلی که بر اساس تجربه بیشتر دچار انحراف میگردد را بطور خاص گوشزد کرده و توضیح دهد که سستی و تحریف در چنین مسائلی پیوسته در میان فرزندان آدم وجود داشته است و راه ورود فساد و تحریف را به بهترین صورت ببندد و جهت اجرای برخی عبادات همچون نماز شکل و قالبی کاملاً متفاوت از آنچه در میان ملتهای منحرف است وضع نماید.
اسباب تحریف در دین
1- تهاون: حقیقت و واقعیت عملی آن به این صورت است که بعد از شاگردان نخستین و فداییان اول دین افرادی غیر ملتزم روی کار بیایند که نماز را ضایع و از هوی و هوس پیروی نمایند و به آموزش دادن و آموختن و عمل به دین اهمیت ندهند و امر به معروف و نهی از منکر نکنند، اگر چنین شود بزودی آداب و رسومی خلاف دین شکل میگیرد و خواست طبایع مخالف خواست شرایع میشود و نسل دوم از غیر ملتزمین میآیند و بر سستی و تهاون میافزایند تا بیشتر علم دین به فراموشی سپرده میشود، در این میان تهاون و سستی رهبران و بزرگان قوم ضرر و فساد بیشتری در پی دارد. به همین علت ملت نوح و ابراهیم از بین رفت و کسی یافت نمیشد تا آن را در شکل و ساختار واقعیاش بشناسد. تهاون و سستی اسباب و علل مختلفی دارد که برخی از این قرار است:
الف: بیتوجهی به تفسیر و قرائت دین آن گونه که از صاحب رسالت (ص) نقل شده و عمل به آن.
پیامبر (ص) میفرماید: بزودی مردی سیر بر تخت خود تکیه داده و میگوید: به قرآن چنگ زنید و هرچه در آن حلال یافتید حلالش بدانید و هرچه حرام یافتید حرام بدانید و هرچه رسول خدا حرام کرده همانند چیزی است که خدا حرام کرده است.
و پیامبر (ص) میفرماید: خداوند علم را به یکبارگی از میان مردم بر نمیدارد بلکه علم را با وفات علما قبض میکند تا آنکه عالمی نمیماند و مردم جاهلان را به رهبری میگیرند و از آنان سؤال میشود، پس بدون علم فتوا میدهند و خود گمراه میشوند و دیگران را گمراه میکنند.
ب: اهداف و اغراض فاسد که سبب میشود انسان به تأویل و تفسیر باطل روی آورد. مانند جلب رضایت حاکمان در پیروی از خواهشها.
خداوند میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ الْکِتَابِ وَیَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِیلاً أُولَئِکَ مَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ»
ج: شیوع منکرات و ترک نهی از منکر توسط علما.
خداوند میفرماید: «فَلَوْلَا کَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُو بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِی الْأَرْضِ إِلَّا قَلِیلًا مِمَّنْ أَنْجَیْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِیهِ وَکَانُوا مُجْرِمِینَ»
و پیامبر (ص) میفرماید: وقتی بنی اسرائیل به گناه و معصیت دچار گشتند علما آنان را از منکر بازداشتند اما آنان باز نیامدند و علما با آنان هم نشینی کردند و با آنان در خوردن و نوشیدن شریک گشتند پس خداوند قلبهای برخی را بوسیلهی قلبهای برخی مهر زد و بر زبان داود و عیسی بن مریم به علت گناه و تجاوزشان آنان را نفرین کرد.
2-تعمق: شکل عملی آن به این صورت است که شارع به امری دستور میدهد یا از چیزی نهی میکند و شخصی از امتش به اقتضای ذهن و فکر خود از آن چیزی دریافت میکند و حکم مسئله را به اموری که از برخی جهات با اصل مشابهت دارد سرایت میدهد و هرگاه به علت اختلاف روایتها دریافت حکم برایش مشکل گردد به احتیاط روی آورده و جانب سختتر مسئله را میگیرد و آن را واجب قرار میدهد و همهی کارهای پیامبر (ص) را حمل بر عبادت میکند در حالی که حق و حقیقت آن است که پیامبر (ص) برخی از کارها را بر اساس عادت انجام دادهاند ولی او فکر میکند که امر و نهی شریعت عادات پیامبر (ص) را هم شامل میشود و فریاد بر میآورد که خداوند به فلان کار دستور داده و از فلان کار نهی کرده است. مثلاً وقتی شارع روزه را جهت به کنترل در آوردن نفس تشریع کرد و از جماع هنگام روزه نهی فرمود گروهی فکر کردند سحری نیز غیر مشروع است زیرا با مهار نفس منافات دارد و فکر کردند بوسه زدن به زن حرام است زیرا بوسه از مقدمات جماع است یا از نظر برآورده شدن شهوت همانند جماع میباشد اما رسول خدا (ص) فاسد بودن این تفکر را آشکار ساختند و توضیح دادند که این اندیشه نوعی تحریف میباشد.
نوع دیگر تعمق، تشدّد است و آن عبارت است از انتخاب عبادتهای سخت و طاقت فرسا که شریعت به آن امر نکرده است مانند روزه همیشگی و قیام همیشگی و گوشه نشینی و ترک ازدواج و اینکه به سنتها و آداب همانند واجبات التزام داشته باشد. رسول خدا (ص) عبدالله بن عمر و عثمان بن مظعون را هنگامی که تصمیم به عبادتهای سخت گرفتند بازداشتند و فرمودند: «لَنْ یُشَادَّ الدِّینَ أَحَدٌ إِلَّا غَلَبَهُ»
این صاحب تعمق و تشدّد هرگاه معلم و رئیس قوم خود گردد فکر میکند روش سختگیرانه او دستور شریعت و مورد رضایت خداست و مشکل اصلی راهبان یهود و نصاری همین امر بود.
3- نوع دیگر انحراف، استحسان است. یعنی یک فرد میبیند که شارع برای هر کاری فلسفهای در نظر میگیرد و بر اساس آن مبادرت به تشریع میکند او نیز برخی از حکمتها و فلسفههایی که ما قبلاً ذکر کردیم را بر میگزیند و بر اساس عقل خود مصلحتی را استنباط کرده و برای مردم حکمی شرعی اختراع مینماید، مثلاً یهود وقتی دیدند شریعت به جهت بازداشتن از گناه و اصلاح فرد حدود را تشریع کرده و فکر کردند رجم زانی سبب اختلاف و جنگ میشود و بدترین مفاسد را در پی دارد، سیاه کردن صورت و شلاق را با عقل خود جایگزین حکم رجم کردند اما پیامبر (ص) توضیح دادند که این کارشان تحریف دین و پشت پا زدن به حکم قطعی خداوند در تورات است آن هم با تکیه صرف بر عقل و رأی خودشان. ابن سیرین میگوید: اولین کسی که قیاس کرد ابلیس بود و خورشید و ماه فقط بر اساس قیاس مورد پرستش واقع شدند.
از حسن بصری نقل شده که این آیه را تلاوت کرد «خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ» و فرمود: ابلیس قیاس کرد و او اولین کسی بود که قیاس نمود.
شعبی میگوید: به خدا قسم اگر فقط به قیاس روی آورید حرام را حلال و حلال را حرام خواهید کرد.
از عمر بن خطاب روایت شده که فرمود: اسلام را، لغزش عالم و جدال منافق بوسیله قرآن و حکومت حاکمان گمراه منهدم میسازد.
منظور از همهی آنچه گذشت احکامی است که از کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) استنباط نشده باشد.
4- نوع دیگر انحراف در دین پیروی از اجماع است مثلاً جمعی از بزرگان یک ملت که مردم غالباً یا دائماً به سلامت کاری و فکری آنان باور دارند بر سخنی اجماع میکنند و کسی فکر میکند که نفس اجماع برای ثبوت قطعی حکم کافی است و مصداق این قضیه در جایی است که اصلی از کتاب و سنت غیر از اجماع وجود نداشته باشد و این غیر از اجماعی است که امت آن را به عنوان یکی از منابع دریافت حکم شرعی پذیرفته است. زیرا امت بر قبول اجماعی اتفاق کرده که مستندی در قرآن، سنت و یا احکام مستنبط از آن دو داشته باشد و اجماع غیر مستند به قرآن و سنت را جواز ندادهاند. اجماع مردود مصداق این آیه قرآن است: «وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا»
یهود در نفی نبوّت عیسی و محمّد (علیهما السلام) به همین امر تمسک جستند و گفتند بزرگان ما در منابع خود در مورد عیسی و محمّد تحقیق کردهاند و آنان را واجد شرایط نبوت نیافتهاند. در مسیحیت هم احکام بسیاری مخالف تورات و انجیل وجود دارد که بر اثبات آن جز اجماع گذشتگان دلیلی ندارند.
5- و از انحراف در دین تقلید غیرمعصوم میباشد. مثلاً یکی از علمای امت در باب یک مسئله اجتهادی میکند و پیروانش قطعاً یا غالباً فکر میکنند که او به حق رسیده است و حدیث صحیح را با استناد به اجتهاد امام رد میکنند و این تقلید مردود غیر از آن تقلیدی است که امت اسلام بر جواز آن اتفاق کردهاند؛ زیرا با علم به اینکه مجتهد گاهی اشتباه کرده و گاهی به حق میرسد، امت بر جواز تقلید از او اتفاق نظر دارد اما باید در هر مسئلهای حدیث پیامبر (ص) را جستوجو کرد و هرگاه حدیث صحیح بر خلاف آنچه از مجتهد نفل شده پیدا شد لازم است تقلید را ترک کرده و از حدیث پیامبر (ص) پیروی شود. پیامبر (ص) در مورد این آیه «اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ» میفرماید: آنان علما و راهبان خود را عبادت نمیکردند اما هرگاه برایشان چیزی را حلال اعلام مینمودند آن را حلال تصور میکردند و هرگاه چیزی را بر آنان حرام مینمودند آن را حرام میدانستند.
6- اختلاط یک آیین به آیینی دیگر به گونهای که قابل تمییز نباشد، یکی دیگر از راههای انحراف در دین است. مثلاً انسانی داخل در یک دین و ملت است و علوم و اندیشههای آن دین و ملت در قلبش جای گرفته سپس وارد آئین اسلام میشود در حالی که قلبش به آنچه قبلاً باور داشته هنوز وابسته است و به این سبب جهت توجیه باورهای خود در آئین جدید در پی یافتن دلیل است هرچند این دلیل ضعیف یا موضوع باشد و چه بسا به خود اجازه وضع حدیث یا روایت موضوع میدهد. رسول خدا (ص) به همین موضوع اشاره کرده و میفرماید: همچنان بنی اسرائیل در راه اعتلال بودند تا فرزندان دارای دو ملیت و بردهزادهها در میانشان ظهور کرده و آمارشان رو به ازدیاد گذاشت و آنان با فکر و عقل خود فتوا دادند و خود گمراه گشته و دیگران را نیز گمراه کردند.
علوم بنی اسرائیل، سخنرانیهای عصر جاهلی، حکمت و فلسفه یونان، دعوت بابلیها، تاریخ فارس، نجوم، کهانت و غیب گویی و کلام از علومی است که وارد دین ما شده و علت اینکه پیامبر (ص) وقتی نسخهای از تورات نزدش خوانده شد خشمگین گشت و عمر (رض) نیز کسی را که در جستوجوی کتابهای دانیال بود تنبیه کرد، همین امر است.
برگرفته از کتاب «حجة الله البالغه» اثر علامه شاه ولی الله دهلوی
ترجمه: حسین تیموری
منبع: اصلاح
Monday, 14 July , 2025