🔹 قيام عمر مختار در اواخر قرن نوزدهم وقتی فرانسه به چاد یورش برد، سیداحمد شریف رهبر سنوسيها عمرمختار را همراه دستهای از مبارزان به چاد فرستاد. او در چاد در زمينه دعوت و بيداري و جنگ با فرانسه و تبليغات تبشيري مشقتهاي زيادي متحمل شد بگونهاي كه در يك دستش قرآن و كتاب و […]
🔹 قيام عمر مختار
در اواخر قرن نوزدهم وقتی فرانسه به چاد یورش برد، سیداحمد شریف رهبر سنوسيها عمرمختار را همراه دستهای از مبارزان به چاد فرستاد. او در چاد در زمينه دعوت و بيداري و جنگ با فرانسه و تبليغات تبشيري مشقتهاي زيادي متحمل شد بگونهاي كه در يك دستش قرآن و كتاب و در دست ديگرش سلاح بود.
در همين حين بود كه ايتاليا به ليبي لشكركشي كرد و عمرمختار براي مقابله با اين دولت متجاوز به ليبي بازگشت.سه روز به عيدقربان مانده بود، اما عمرمختار امر جهاد را مقدم بر مشاركت در خوشي عيد ميدانست لذا براي نجات كشور از اين خوشي دست كشيد و به مجرد رسیدن به زاویه القصور سریعا با سران قبایل به گفتگو نشست و یک لشکر بزرگ را تشکیل داد.
او اعتقاد راسخ داشت كه جهاد و حفاظت از دين و خاك و وطن يك فرض و واجب دينيست كه هيچ چارهاي جز عمل بدان ندارد و به همين منظور تمام زندگي، حركات و سكنات خودش را به همين مسير سوق ميداد.
همين اعتقاد و باور بود كه نامش را ماندگار و راهش را پر رهرو گرداند.
🔸 بيوگرافي عمر مختار
در سال 1858 میلادی در خانواده اي متدين و متصف به شهامت و شجاعت دیده به جهان گشود.
در سال 1875 پدرش به انگیزهي ادای حج راهی بیتالله شد و قبل از هرچیز خانواده و فرزندانش را به دو تن از علما و مشایخ سپرد، تا از آنها در زمان نبود پدر، سرپرستی نمايند، اما تقدیرچنین رقم زده بود که این سفر پدر بی بازگشت باشد، چرا كه وی در اثناي سفر چشم از جهان بربست. و این اتفاق به ظاهر تلخ زمینه را به گونهای رقم زد تا این یتیم از آوان زندگی در خانوادهای صاحب عزت، علم و موقعیت اجتماعی بالا رشد و پرورش نماید. او يتيم بود و دلشكسته و درد مردم را بهتر احساس ميكرد، واگر چنين قلبي مزين به ايمان و محبت به خدا گردد، ميتواند پناهگاهي براي مظلومان و ستمديدگان قرار بگيرد.
او تا شانزده سالگی در همانجا ماند. تا اینکه استادش او را به جغبوب فرستاد و طی مدت هشت سال در آنجا موفق به حفظ قرآن شده، فقه و برخی دیگر علوم را فرا گرفت و در خلال این مدت انواع فنون رزمی، اسبسواری، کشاورزی، و برخی کارهای دیگر را فراگرفت. نبوغ فکری و همت عمرمختار استادش را وادار کرد تا برخی کارها و مناصب مهم را بدو بسپارد. و به عنوان استاد دانش آموزان فقیر گمارده شد. و حتی در بعضی از منازعات بین قبائل او را به عنوان داور و قاضي تعیین میکردند.
عمرمختار دارای چنان استعداد سرشار و همت والایی بود که شیخ مهدی سنوسی گفت: اگر ما ده نفر مثل عمر مختار میداشتیم برايمان کافی بود.
چند بار از طرف شیخ سنوسیها به عنوان سرپرست و متولی زاویه های مختلف تعیین شد. و در این وهله نه تنها به همین مسئولیت بسنده میکرد، بلکه سعی در نشر دین اسلام و اشاعه کلمه توحید و نبرد با اشغال گران داشت.
🔹 برخي از صفات عمرمختار
او فردی صاحب اراده، فراست و حکمت و به پایبندي به دین، شناخته شده بود. همیشه در قلبش یاد خدا جاری بود. شدیدا مواظب بود تا نمازها را با جماعت ادا کند و هر روز مقدار مشخصی از قرآن را تلاوت میکرد. از روزی که محمدمهدی سنوسی بدو گفت: ای عمر تلاوت قرآن را لازم بگیر. هر هفته یکبار قرآن را ختم میکرد. در اوقات فراغت مشغول به نوافل میشد و ادای نماز چاشت را بر خودش لازم گرفته بود. حتی در اوقات غیر نماز هم وضو داشت. خودش میگوید: به یاد ندارم که با یکی از بزرگان سنوسی بدون ضو روبرو شده باشم.
و حتی در سختترین شرایط دست از اعمال انفرادی خود بر نمیداشت. به عنوان یک ایدهپرداز و محرک برای جنبشهای عربی اسلامی بشمار میرفت. گفتار و سخنش متین و صریح بود.
دوست صميمياش محمود الجهمی که همواره همراه عمر مختار بوده میگوید: هیچ زمان به یاد ندارم که تا به صبح خوابیده باشد، نهایتا دو یا سه ساعت میخوابید و بلند مي شد و با صدای آهسته قرآن تلاوت مینمود. تعلق عمرمختار با قرآن تا حدی بود که تا آخرین لحظات زندگی اش مشغول به تلاوت و قرائت بود. و هیچ زمان سرمست پیروزیهایش نشد.
به مسائل اجتماعی و اطرافيان زیاد توجه میکرد، و شرایط و حالات را درک مینمود.
لشكر مجاهدين سنوسي تحت رياست سيداحمد الشريف روزگار خوشي نداشت از طرفي شكست سختي از انگليسها خورده بودند و از سويي ديگر بخاطر خشكسالي و حمله ملخها شهر برقه در سال 1915 در قحطي و گرسنگي سختي بسر ميبرد و از جهتي ديگر طاعون چنان به جان مردم افتاده بود كه از گرسنگي گوشت مردهها را ميخوردند، آخرالامر سيد احمد الشريف مجبور شد به نفع سيد ادريس از رياست كنار بكشد و براي گفتگو با انگليس بر سر ميز مذاكره بنشيند. يكي از پيش شرطهاي انگليس براي مذاكره اين بود كه سنوسيها ابتدا بايد با ايتاليا مذاكره و صلح كنند و بعد از آن با دولت انگليس مذاكره نمايند. سنوسيها هم براي بهبود اوضاع اين شرايط را پذيرفته و به خواسته آنها تن دردادند. محمدادريس چنان شرايط را متحول كرد كه مردم به او لقب «ناجي» را دادند.
ايتالياييها از سيد ادريس خواستند تا اعراب را خلع سلاح كند. اما سيدادريس خواسته آنها را نپذيرفت و گفت: اعراب به اسلحه خود بيشتر از جان خود ارزش قائل هستند.
سيدادريس بخاطر مريضي به مصر رفت و قبل از رفتن تمام امور سياسي و نظامي را به عمرمختار سپرد و خودش در قاهره ساكن شد. با رفتن سيد به مصر شرايط عوض شد حتي كه وزير ايتاليايي در ديدارش با سيد در قاهره گفت: تمام مذاكرات و پيمانهايي كه با شما و سنوسيها داشتيم همه لغو و باطل ميباشد.
عمر مختار با در دست گرفتن فرماندهي مجاهدين، تمام توان و تفكرش را معطوف بر اخراج ايتالياييها و نبرد براي آزادي وطن كرد.
دوستان زيادي نزد عمر مختار آمدند و پيشنهادهايي بدو دادند تا اسلحه را بر زمين بگذارد. گروهي به او پيشنهاد دادند كه از ميدان نبرد كنارهگيري كند و عازم حج شود او در پاسخ گفت: من هرگز از اين سرزمين نخواهم رفت تا زماني كه فرستاده پروردگارم به نزدم بيايد. و ثواب حج بيشتر از ثواب دفاع از دين، وطن وعقيده نيست.
ایتالیاييها نیز با متوسل شدن به حربههای متعدد سعی در خاموش کردن آتش ایمانی و عقیدتي عمر مختار بودند آنان با فرستادن افرادی برای برقراری صلح و یا پیشنهاد رشوه و یا مستمری و حقوق ماهيانه، می خواستند ماجرا را آنگونه که دوست دارند به پایان برسانند؛ اما نشد، آنچه می خواستند. مثلا به او پیشنهاد داند تا در همان زاویه القصور بنشیند و ماهیانه نهصد فرانک که مبلغ بالایی هم بوده دریافت نماید، و يا اينكه به برقه برود و به خودش و همرزمانش ماهيانه چيزي به عنوان مستمري داده شود؛ اما عمر مختار شدیدا تمام این پیشنهادها را رد کرد.
یا در ملاقاتی دیگر از نماینده ایتالیا به عمر مختار گفت: دولتم ایتالیا می گوید عمر مختار هر قدر مال و زمين می خواهد بدو میدهیم و یا هر موقعیت حکومتی هم بخواهد، بدو میبخشیم اما از جهاد مقدسی که در پی آن هست، دست بکشد.
عمر مختار با زیر پا انداختن و بیتوجهی تمام به همه این پیشنهادها گفت: وطن، فروشی نیست چرا که وطن با ارزشتر از جان و مال است به هیچ طریق برایم مقدور نیست که به کشورم خیانت کنم.
🔹 مذاكرات با ايتاليا
عمر مختار چند نشست با نظاميان و نمايندگان ايتاليايي داشت. گرچه بر سر برخي موضوعات با هم تفاهم كردند اما دولت ايتاليا بدانها پشت كرد و به عهد خود پايبند نماند.
عمر مختار در نشستی که با سفیران ایتالیایی داشت گفت: به خدا قسم من نشستن در این مجلس را نپذیرفتم تا به این چرندیات گوش کنم و با ایتالیا برای رسیدن به این چیزهای بیارزش نمیجنگم خاستگاه مجاهدین چیزی والاتر از این چیزهاست و بحث و مجادله را نمی پذیرد. این مساله تمام حقوق یک امت هست که نیمی از آنها قربانی شدهاند و نیمی دیگر از دیار خود جلاء وطن گشته اند. امتی که به کرامت آن توهین شده و به دینش آسیب رسده. زیبنده هست که به موضوع تمام امت بدون کم و کاست پرداخته شود.
او گفت: و این را بدانید من این طور لقمه کوچک و ناچیزی نیستم که هر کس بخواهد براحتی مرا قورت بدهد و هر کس که بخواهد عقیده، و رأی و دیدگاه مرا عوض کند، خداوند او را ناامید می کند. از بدبختی ایتالیا و فرستادگانش این ست که حقیقت را نمیدانند. من پناه میبرم به خدا از اینکه ابزاری برای دشمن بشوم و برای مردم نامه بنویسم تا تسلیم شوند و از جنگ با ایتالیا دست بکشند و خدا به من چنین اجازهای ندهد. چرا که اهل برقه دستور مرا در زمینهي دست كشیدن از جنگ قبول نمیکنند.
طي يك نشست بر چند موضوع اتفاق نظر صورت گرفت كه برخي از آنها عبارتند از:
1. حكومت ايتاليا در امور ديني دخالت نكند.
2. زبان عربي زبان رسمي باشد.
3. اداره اوقاف زير نظر هيئتي از مسلمانان باشد.
4. مدارس ويژهی تدريس تفسير، عقيده و فقه و علوم اسلامی راه اندازي شود.
5. شهروندان ليبيايي از درس خواندن در مدارسي عالي و دانشگاهها محروم نگردند.
ولي دولت ايتاليا عملا به اين عهدنامه پشتپا زد.
عصمت الله پورمحمد تیموری
Monday, 14 July , 2025