سرعت تحولات اجتماعی بهدلیل ورود فناوریهای ارتباطی بیشتر شده لذا سرعت تحولات اجتماعی نیز، سریعتر ومحسوستر شده است؛ در اثر همین تغییر و تحولات سریع، فاصله مسئولین با مخاطبان و شهروندان درحال بیشتر شدن است. وقتی مسئولین بهدلایل و ملاحظاتی، کمتر درجامعه حضور پیدا میکنند و سوار اتوبوس و تاکسی میشوند، وقتی که مسئولان بعضا […]
سرعت تحولات اجتماعی بهدلیل ورود فناوریهای ارتباطی بیشتر شده لذا سرعت تحولات اجتماعی نیز، سریعتر ومحسوستر شده است؛ در اثر همین تغییر و تحولات سریع، فاصله مسئولین با مخاطبان و شهروندان درحال بیشتر شدن است.
وقتی مسئولین بهدلایل و ملاحظاتی، کمتر درجامعه حضور پیدا میکنند و سوار اتوبوس و تاکسی میشوند، وقتی که مسئولان بعضا از شبکههای اجتماعی استفاده نمیکنند درحالی که بخش زیادی از مخاطبان از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند، به مرور این فاصله بیشتر میشود و مسئولان با مخاطب و زبان مخاطب عام و اقتضائات و نیازهای مخاطب عام بیشتر بیگانه میشوند و درعمل فاصله میان آنها و مخاطبین بیشتر میشود. فارغ از سالهای ابتدایی بعد از انقلاب که بعضی از ملاحظات وجود نداشت، حضور مسئولان در اجتماع بیشتر از این مقطع بود و مدیران کشور در سطوح و عرصههای مختلف حاضر میشدند که درنتیجه آن، ارتباط مردم با مسئولان بیشتر بود. هر چه زمان میگذرد این فاصله درحال بیشترشدن است. منظور فاصله میان مسئولان فرهنگی با مخاطب است نه فاصله میان فرهنگسازان و مخاطب. فرهنگسازان اگر با مخاطب فاصله داشته باشند، نمیتوانند بر مخاطب تاثیر داشته باشند. درحال حاضر باید گروههای مرجع را بازتعریف کرد چراکه مخاطب از افرادی تاثیر میپذیرد که به او نزدیک است. اگر فردی در حوزه مسائل دینی از یک عالم دینی متاثر است، میتواند با ایشان ارتباط مستقیم و نزدیک داشته باشد به این صورت که میتواند هر روز در مجلس درس او حاضر شود اما این ارتباط نزدیک میان مخاطبان و مسئولان و مدیران وجود ندارد البته باید نگران ایجاد فاصله میان فرهنگسازان و مخاطبان هم بود، چراکه درصورت وقوع چنین امری، تاثیر آنها بر مخاطب از بین خواهد رفت؛ همان اتفاقی که درخصوص جریان روشنفکری رخ داده است. جریان روشنفکری زمانی که با مخاطب عمومی فاصلهاش زیاد شد تاثیرش بر مخاطب کمتر گردید. از این زاویه که فاصله و شکاف میان سیاستگذاران فرهنگی با واقعیتهای ملموس جامعه وجود دارد این موضوع یکی از آسیبها و چالشهای مهم فرهنگی کشور است. چراکه با توجه به شرایط کنونی که عرصه جنگ نرم است، مدیران فرهنگی زمانی میتوانند نقش تعیینکننده داشته باشند که با مردم ارتباط نزدیک برقرار کنند. اکنون که بحث جنگ نرم به میان میآید، واقعیت انکار ناپذیر نبرد دو جبهه فرهنگی غرب وجهان اسلام است؛ اگر مدیر فرهنگی از عملیات فرهنگی، تحرکات فرهنگی دشمن و سطح و حجم آنها اطلاعی نداشته باشد نمیتواند دست به دفاع و حمله بزند. زمانی مدیر فرهنگی میتواند عملیات کند که به اطلاعات و اخبار روز اشراف داشته باشد. مدیر فرهنگی باید در لحظه وقوع تحولات، عرصه عملیاتش را رصد کند، اما اگر مدیر فرهنگی در پیله توهمش به سر برد گرفتار یک فضای انتزاعی و فارغ از عینیتهای فرهنگی جامعه خواهد بود که نهتنها نمیتواند با دشمن روبهرو شود بلکه حتی نخواهد توانست در این فضا تاثیرگذار نیز باشد. آفت این روزها چنین است که در ساختار اداری و مدیریتی کشور تصمیمگیریها و سیاستگذاریها مبتنی بر تحلیل دقیق اخبار نیست. یعنی مدیری میتواند تصمیمی بگیرد بدون اینکه از واقعیت بیرونی آگاهی داشته باشد و میتواند سیاستی را اعمال کند و چندین سال آن را اجرا کند بدون اینکه با واقعیت موجود جامعه ارتباطی داشته باشد.
به قلم: حجتالاسلام محمدرضا زائری
منبع: آرمان