قرن‎هاست که جهان اسلام حال و روز خوشی نداشته و ندارد و هر روز گوشه‌ای از آن دچار درگیری و نبرد است، اما این روزها شرایط حادتر شده و از سرزمین فلسطین و غزه که بیش از هفتاد سال است در خاک و خون می‌غلتد، اخبار سوزناکی مخابره می‌شود. تا کنون هیچ زمان اسرائیل غاصب […]

قرن‎هاست که جهان اسلام حال و روز خوشی نداشته و ندارد و هر روز گوشه‌ای از آن دچار درگیری و نبرد است، اما این روزها شرایط حادتر شده و از سرزمین فلسطین و غزه که بیش از هفتاد سال است در خاک و خون می‌غلتد، اخبار سوزناکی مخابره می‌شود.
تا کنون هیچ زمان اسرائیل غاصب برای از بین بردن اهل غزه چنین عزم خودش را جدی نکرده بود. طی یک هفته بیش از ده‌ها تن بمب و گلوله از تسلیحات ممنوعه و غیرممنوعه بر سر این مردم بی‌پناه فرو ریخته است و همه جا را با خاک و خون یکسان کرده است.

اصلا کار دشمن همین است که همه جا را تباه کند. الله متعال در سوره‌ی شریفهی نمل ماجرای نامه نگاری و مکاتبه بین حضرت سلیمان و بلقیس، ملکه سبا، را ذکر می‌کند، زمانی که حضرت سلیمان برای بلقیس نامه فرستاد. بلقیس وقتی با سرداران نظامی و مشاوران خود رایزنی کرد، آنها اعلان آمادگی برای جنگ کردند، و بلقیس که زنی فهمیده و عاقل بود چنین گفت: «قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ»/ [بلقیس‌] گفت: همانا پادشاهان چون به شهری درآیند، آن را به تباهی کشند و گرانقدران اهلش را بی‌مقدار گردانند، و اینگونه عمل کنند.

و دقیقا همین رویکرد اینک در مورد غزه و رژیم مستبد اسرائیل محقق شده است.
با وخیم‌تر شدن شرایط، اینک آمریکا چیزی را که در چنته داشت رو کرد و غزه را دو دستی تحویل اسرائیل داد. آن طور که رسانه‌ها نوشته‌اند، طرح آمریکا گویای اخراج نیمی از ساکنان غزه و تقسیم ساکنان غزه بین دولت‌های عرب و تحویل اراضی غزه جهت ساخت و ساز و توسعه شهرک‌های صهیونیستی به اسرائیل است.
چنانکه به گزارش بی‌بی‌سی فارسی، یک سرباز ارتش اسرائیل در تماسی تلفنی بدون افشا کردن مکان جغرافیایی خود به گزارشگر بی‌بی‌سی در تل‌آویو گفته از نظر او: «بعد ازاین جنگ، غزه دیگر غزه سابق نخواهد بود».

و دقیقا این عمل آمریکا مصداق این فرموده پیامبر خدا-صلی الله علیه وعلی آله وسلم- می‌باشد، که فرمودند:
يُوشِكُ الاُمم تَداعى عَلَيْكُمْ تَداعِيَ الأكَلَةِ على قَصْعَتِها. قالَ قائلٌ مِنْهُمْ : مِنْ قِلّةٍ نَحْنُ يَوْمَئذٍ ؟ قالَ : بَلْ أنْتُمْ كَثِيرٌ ، و لكنّكُمْ غُثاءٌ كَغُثاءِ السَّيْلِ ، وَ ليَنْزِعَنَّ اللّه مِنْ عَدُوِّكُمُ المَهابةَ منهم ، و لَيَقْذِفَنَّ في قُلوبِكُمُ الوَهْنَ ! قالَ قائلٌ : يا رسولَ اللّه ، و ما الوَهْنُ ؟ قالَ : حُبُّ الدُّنيا و كَراهِيَةُ المَوتِ .
پيامبر خدا ـ صلى الله عليه و علی آله وسلم ـ فرمودند : بزودی زمانی خواهد آمد که ملّتها بر شما هجوم آورند، همچون هجوم گرسنگان به ظرف غذا. يكى از آن ميان گفت: آيا به علت آن كه در آن هنگام شمارمان اندك است [چنين مى كنند] ؟ فرمود: بر عكس، تعدادتان بسيار زياد است، اما چونان كف و خاشاك روى سيلاب هستيد، خداوند هيبت و شكوه شما را از دل‌هاى دشمنان‌تان بر مى‌گيرد و در دل‌هاى شما «وهن» مى‌افكند. يكى پرسيد: اى پيامبر خدا! «وهن» چيست؟ فرمود: دوست داشتن دنيا و ناخوش داشتن مرگ.

اینک دقیقا جوامع غیراسلامی و اسلام ستیز با پشتیبانی نظامی و استراتژیکی اسرائیل جهت بلعیدن پاره‌ای از تن جهان اسلام همدیگر را فراخوانده‌اند و در حق به جانب بودن خودشان ذره‌ای تردید ندارند. و این همان وعدهای است که رسول خدا قرن‌ها قبل پیش بینی کرده بودند.

اما جهان اسلام با این وسعت و این همه ثروت‌های خدادای و دارا بودن این همه نفوذهای سیاسی و کاربردی درهیچ سطحی اظهار حضور کارآمد و برش‌داری ننموده و بیشتر سعی ‌شده، بگونه‌ای برخورد شود که هیچ یک از منافع سیاسی و بین‌الملل‌شان مخدوش نشود. و آمریکا نیز برای به سکوت وادرا کردن سران دولت‌های اسلامی عربی روز جمعه گذشته به چهار کشور عربی سفر کرده و به بهانه جلوگیری از سرایت آتش جنگ حماس و اسرائیل به سایر مناطق خاورمیانه آنها را به سکوت واداشته است. در حالی که مسئله فلسطین مسئله جهان اسلام است و مختص محدودیت صِرف خاورمیانه نمی‌گردد.

دقیقا این عملکرد جهان اسلام یادآور داستانی است که می‌گویند:
روزی یک کشاورز برای رهایی از دست موش در مزرعه‌اش تله‌ای کار گذاشت. موش وقتی تله را دید، به گوسفند گفت: در مزرعه تله گذاشته‌اند. گوسفند گفت: به من چه! برای من که نگذاشته‌اند. موش سرش را پایین انداخت و به سراغ گاو رفت و خبر را به او داد. او هم در پاسخ گفت: به نظر تو به من ربطی دارد؟ برای من که نگذاشته‌اند. موش سرافکنده پیش خروس رفت و خبر را به او هم داد. او هم جوابی مثل جواب گوسفند و گاو داد. تا اینک شبی از شبی‌ها، یک مار در تله افتاد و زن کشاورز به گمان اینکه موش در تله افتاده است دستش را دراز کرد تا تله را بردارد، اما مار دستش را گزید. ابتدا کشاورز برای خوب شدن همسرش خروس را کشت و به همسر بیمارش داد. وقتی دید حال همسرش بدتر می‌شود، او را به دکتر برد و دکتر ضمن تجویز دارو توصیه کرد برای زودتر خوب شدن بیمار، بهتر است گوشت گوسفند به او داده شود، کشاورز سریعا به سمت گوسفند رفت و او را ذبح کرد. کم کم حال زن بدتر شد و فوت کرد. مرد کشاورز با ناامیدی تمام گاو را برای پذیرایی از مهمان‌هایی که در مراسم تشییع همسرش شرکت کرده بودند، ذبح کرد و ماجرا تمام شد. و موش در گوشه‌ای ایستاده بود و به کسانی فکر می‌کرد که می‌گفتند: به ما که ربطی ندارد.

عصمت الله پورمحمد تیموری

  • نویسنده: عصمت الله پورمحمد تیموری