رمضان ماه نزول وحی، روزهداری و فرصتی برای کسب تقواست؛ مفهومی که نقشی کلیدی در شکلدادن به شخصیت اخلاقی فرد و ترقی و سعادت یا انحطاط و شقاوت در زندگی فردی و اجتماعی دارد. کسب تقوا، فلسفه و انگیزه اصلی روزهداری است: «ای مؤمنان روزه بر شما مقرر گردید، باشد که تقوا بجویید.» بااینهمه اندکند […]
رمضان ماه نزول وحی، روزهداری و فرصتی برای کسب تقواست؛ مفهومی که نقشی کلیدی در شکلدادن به شخصیت اخلاقی فرد و ترقی و سعادت یا انحطاط و شقاوت در زندگی فردی و اجتماعی دارد. کسب تقوا، فلسفه و انگیزه اصلی روزهداری است: «ای مؤمنان روزه بر شما مقرر گردید، باشد که تقوا بجویید.»
بااینهمه اندکند کسانی که درک اصیلی از مفهوم تقوا داشته باشد یا با روزهگرفتن به این هدف نزدیک شوند. این را میگویم، زیرا تقوا نشانهها و آثار عینی و مشهودی در زندگی، رفتار و شخصیت فرد دارد که اگر دیده شوند، میتوان گفت مقصود حاصل شده است. خداوند در ترغیب مردم به عمل برای کسب تقوا به این نشانهها و آثار اشاره میکند؛ ازجمله اینکه، اگر تقوا بجویید:
١- از نیروی بصیرت و آگاهی و قدرت تمییز و شناخت درست از نادرست و خوب از بد، بهرهمند میشوید. (انفال/ ٢٩)
٢- کارهایی دشوار، آسان و موانع پیشِروی فرد و جامعه با سهولت از میان برداشته میشوند. (طلاق/٤)
٣- راههای نجات از تنگناها و سختیهای زندگی در برابرتان گشوده میشوند. (طلاق/٢(
٤- زشتی و پلیدی از منش و شخصیت و وجوه فردی و اجتماعیتان زدوده شده، مورد بخشش قرار میگیرید. (طلاق/٥)
٥- درهای نعمت و برکات (فراوانی ارزشهای مادی و معنوی و رفاه) از همهسو، آسمان و زمین، به روی شما گشوده خواهد شد. (اعراف/٩٦(
اینها همه وعدههای خداست و معتقدیم راست است و میدانیم خدا هرگز خُلفِوعده نمیکند؛ پس اگر ببینیم با وجود روزهگرفتن و انجام دیگر تکالیف عبادی و رعایت شعائر مذهبی، مشابه این آثار و برکات در زندگی فردی و اجتماعی فرد یا جامعهای ظاهر نشده است و شواهد خلاف آن را گواهی میدهند، باید بپذیریم آن اعمال بهگونهای نبودهاند که ما را با تقوا آشنا و به آن مجهز کنند و چون به تقوا دست نیافتهایم، هیچیک از آن آثار را در زندگی خویش مشاهده نمیکنیم.اکنون باید پرسید بهراستی تقوا چیست و چگونه حاصل میشود که اینهمه نتایج خوب و برکات برجسته درپی دارد؟ اکثرا تقوا را ترس و پرهیز از خدا و ارتکاب گناه معنا میکنند؛ با این تعریف، فردِ متقّی کسی است که از ترس گرفتارشدن به عذاب الهی و آتش دوزخ، از نزدیکشدن به گناه و محیطهای آلوده به بیاخلاقی و معصیت، دوری میگزیند؛کنشی منفعلانه که اگر قرار باشد نتیجه بدهد، شخص باتقوا باید هرچهبیشتر از تعامل با افراد و قشرهای مردم جامعه خودداری کند و چون بهندرت میتوان محیطی کاملا پاک بهلحاظ اخلاقی و دینی یافت که شخص در آنجا کار و زندگی و تحصیل و کسب درآمد کند، پس نهایتا چارهای جز انزوا و عزلتگزینی و پناهگرفتن در غار تنهایی یا دژ درونی خویش نخواهد داشت.این کار معنایی جز گریز از زندگی و پناهبردن به خاموشی و مرگ در بر ندارد. نارسابودن این تعریف از تقوا، یک دلیل دیگر هم دارد؛ دوریگزیدن از محیطهایی که در آنها آدمی به انجام اَعمال خلاف اخلاق و ارزشها وسوسه میشود، باعث نمیشود وسوسهها ذهن و احساس و روان شخص را رها کنند.
نمونههای زاهدانِ آلودهدامن هرگز نادر نبوده و نیستند و در تاریخ ادبیات از آنها به فراوانی یاد شده است. اگر تقوا صرفا پرهیز نیست، پس چیست و چه کارکردی دارد که طبق وعده خدا باید نتایجی آنچنانی به بار آورد؟ تقوا حفاظت از خویشتن است در برابر آسیبهای اخلاقی؛ به عبارت دیگر، تقوا شخص را در برابر ابتلا به فساد، گناه و دیگر انواع آسیبها و بیماریهای فکری و روحی و اخلاقی ایمن میکند.
عمل نیک اخلاقی و تولید ارزشهای سودمند برای خود و دیگر انسانها، در واقع «پادزهر» و «پادتن» بیماریها و آسیبهای اخلاقی و وسوسههای ارتکاب گناه و مصیبتاند. بههمینخاطر قرآن میان تقوا و نیکوکاری، تلازم برقرار کرده است و آن نوع نیکوکاری که انسان را در برابر آلودهشدن به فساد، خیانت، جنایت، دزدی، دروغ، فریبکاری، ظلم، تجاوز و خشونت نسبت به دیگر انسانها، حفاظت میکند به گفته قرآن، فقط حاصل چرخاندن سر به سوی مشرق و مغرب و این قبله یا آن قبله نیست، بلکه همراه با ایمان، تولید و بخشش ارزشهای پایه زندگی مادی و معنوی مردم است؛ بلکه کمک به یتیمان و بینوایان، ازراهماندگان و آزادی اسیران است که در عصر بعثت از مظاهر برجسته و شایع فقر و ستم و فساد و تجاوز و استثمار و زورگویی و استبداد بودند، و امروز هم به همان صورت یا در اشکال متفاوتی در جوامع بشری مشاهده میشوند (بقره/ ١٧٧) در این آیه بر دو عمل مثبت و ایمنیبخش، یکی انفاق و بخشش به نیازمندان برای پرکردن خلأهای موجود و دیگری، آزادی اسیران تأکید شده است. اقدام عملی دیگری که به کسب تقوا و ایمنی میانجامد، توزیع عادلانه ثروتها میان همه مردم جامعه، بهویژه نیازمندان و قشرهای آسیبدیده و ممانعت از انباشت آنها و گردش در دستهای گروهی اندک از ارباب قدرت (حشر/٧) است.
اقدام بعدی، ایستادگی برای اجرای قسط و عدالت در جامعه است؛ هرچند برضد نزدیکان خودِ فرد یا خویشان و نزدیکان او انجام شود (نساء/ ١٣٥)؛ کاری بس دشوار که بهندرت صاحبان ثروت و سرمایه و قدرت، به آن تن میدهند. شهادت و حکم به عدل و حق از مظاهر تقوا هستند و درعینحال به ایجاد ایمنی و تقوا در برابر انحرافهای اخلاقی، کمک میکنند. قاضی هنگام داوری یا شاهدی هنگام شهادت در دادگاه، در بیان حقیقت و دادن شهادت و رأی به حق و عدل درباره فرد یا جمعی که با آنها در اختلاف و دشمنیاند، مردد میشوند، اگر بر تمایلات نفسانی خود غالب آمده، احساسات و عواطف خصمانه را از خود دور نگاه دارند و اجازه ندهند وجدان آنها آلوده شود و تحت تأثیر قرار گرفته از حق منحرف شوند، این مجاهدت اخلاقی و نفسانی، پدیدآورنده سپر ایمنی یا تقوایی هستند که این همه بر اهمیت آن تأکید شده است. (مائده/٨(
کوشش درونی که با تولید ارزشهای حقخواهی، عدالتجویی، مهربانی و خیرخواهی در منش و وجدان فرد از سلامت اخلاقی وی دفاع میکند.
زمانی که شیطان درون شخص را از فقیرشدن میترساند و وقتی این ترس بر قربانی غلبه کرد، برای رهایی از آن و ممانعت از فقیرشدن از انفاق و بخشش پرهیز میدهد و برای تأمین امنیت بیشتر مادی و دورکردن سایه فقر در آینده، به فشار و خیانت در اموال عمومی و بهرهکشی از محرومان و کلاهبرداری و…، ترغیب مینماید. (بقره/ ٢٦٨) ترس از فقیرشدن فینفسه مذموم نیست و برعکس مثبت است؛ همانگونه که ترس از بیمارشدن یا ارتکاب گناه و جرم و جنایت را باید مثبت و سودمند تلقی کرد؛ اما غلبه بر ترس به دو شیوه ممکن است؛ یکی، راهی به ظاهر آسان است که شیطان توصیه میکند و نیازی به کار کردن و تحمل زحمت و رنج ندارد؛ یعنی رویآوردن به غارت و دزدی و تجاوز به اموال عمومی و بهخدمتگرفتن دیگران و بهرهکشی از دولتها یا اِعمال خشونت است. در عصر بعثت توصیههای شیطانی به خوردن اموال یتیمان، بیوهزنان و مردم، با جنگ و غارت دیگران تجلی داشت. اما شیوه دوم غلبه بر ترس از فقر و بیکاری، تلاش برای تولید بیشتر مایحتاج عمومی، توسعه علمی و حتی توزیع عادلانه ارزشها و دادن فرصتهایی برابر برای فعالیت سالم و مولد به همه مردم و برداشت موانع دسترسی آنها به نیازمندیهای اساسی برای کار و زندگی است. درگیرشدن در این نوع فعالیتها به کسب تقوا، یعنی ایمنی در برابر گناه و فساد میانجامد. به عبارت دیگر، تقوای الهی (تقویالله) نیست، مگر پناهگرفتن پشت ارزشها و صفات خدا که در صدر همه آنها آفرینش و زندهکردن ارزشها، روزیدادن، رشد و اعتلا و آزادیبخشیدن، هدایت کردن و عدالت ورزیدن و بازهم عدالت ورزیدن است. آثار عینی اخلاقی، اجتماعی، مادی و معنوی مترتب بر تقوا، معیارهاییاند که با آنها میتوان وضعیت خود و جامعه را از نظر بحران بهرهمندی از تقوا و داشتن زیست مؤمنانه و ایمان حقیقی، بررسی و ارزشیابی کرد؛ به گواهی قرآن و واقعیتها، صِرف روزهداری و انجام تکالیف عبادی و رنگآمیزی و نقشونگار نمادهای مذهبی و شعارهای اخلاقی بر درودیوار شهر، نمیتوانند سبب افزایش ایمان و تقوا در روابط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و عاطفی درون جامعه شوند. میان کسب درآمد از راه دلالی و دزدی و غارت، بهجای تولید درآمد و ارزش از راه کار مفید مولد و معطوف به خیر عمومی، با رواج تبعیض و فقر و بیکاری و انواعی از آسیبهای اجتماعی و اخلاقی، نظیر فحشا و ارتشا و دروغ، رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد. هر اندازه جامعه از نظر ارزشهای مادی و معنوی و انسانی کمتر مولد باشد، بیشتر در معرض فساد و آلودگی به گناه و ستم و جرم و جنایت است؛ پس میتوان بهجای حرفزدن جامعه را بهسوی تولید نیاز مادی، عاطفی، مفهومی و فکری هدایت کرد؛ کار، مهربانی، عشق، عدالت و احترام به آزادی و حقوق انسانی را در همه سطوح نهادینه کرد و آنگاه مطمئن بود که آن جامعه در سطح بالایی از ایمنی در برابر آسیبهای اخلاقی و گناه قرار گرفته است.
حبیبالله پیمان
منبع: شرق
Monday, 14 July , 2025