روز جمعه چهارم ذوالحجه (۱۴۳۶ هـ) سورهی كهف را در مسجد نبوی خواندم. سپس در جمعهی بعدی (یازدهم ذوالحجة) آن را در مكهی مكرمه قرائت كردم. از خود پرسیدم: حكمت چیست كه پیامبر صلى الله علیه وسلم به قرائت سورهی كهف در هر جمعه دستور داده و فرموده است: «مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الكَهْفِ فِی یَومِ […]
روز جمعه چهارم ذوالحجه (۱۴۳۶ هـ) سورهی كهف را در مسجد نبوی خواندم. سپس در جمعهی بعدی (یازدهم ذوالحجة) آن را در مكهی مكرمه قرائت كردم.
از خود پرسیدم: حكمت چیست كه پیامبر صلى الله علیه وسلم به قرائت سورهی كهف در هر جمعه دستور داده و فرموده است: «مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الكَهْفِ فِی یَومِ الجُمُعَةِ أَضَاءَ لَهُ مِنَ النُّورِ مَا بَیْنَ الجُمْعَتَیْنِ»؛ هر كه سورهی كهف را در روز جمعه بخواند، برای او از این جمعه تا جمعهی دیگر نوری خواهد شد. (رواه الحاكم فی مستدركه، وصحح إسناده، وحسنه ابن حجر)
به هنگام اندیشه در آن دریافتم كه:
۱- هر كه این سوره را بخواند، تمام هفتهاش نورانی میشود و این نورانیت یكی از اسباب انشراح صدر برای پذیرش اسلام و تطبیق احكام اسلامی است؛ خداوند متعال میفرماید: ﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللهِ أُولٰئِكَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ﴾ [زمر: ۲۲]؛ «آیا کسی که خدا سینهاش را برای اسلام گشوده است، پس او بر نوری از سوی پروردگارش قرار دارد، پس وای بر آنان که دلهایشان در برابر ذکر خدا سخت است. آنان در گمراهی آشکار هستند.»
۲- این سورهای است كه مسلمان را به ایمان بر تقدیر خیر و شر از طرف الله تعالىٰ پرورش میدهد و پیوستگی این تقدیرها و انتظام آنها را به شكل واضحی به نمایش میگذارد كه عقل بشری از درك آنها عاجز میماند!
همانگونه كه میبینیم چگونه تقدیر الهی از غیب برای یتیمان، ضعیفان، مساكین و مظلومین كارساز میشود و به یاری آنان میشتابد!
سبب همهی اینها نیكوكاری یا دعاست.
به راستی كه سورهی كهف، به تدریجحكمت خداوندی نسبت به تقدیر را به انسان تلقین میكند و او را وامیدارد كه به غار رحمت الهی پناه گیرد تا گرما را احساس كرده و به خنكی یقین و آرامش دست یابد!
۳- این سوره تصریح دارد كه تقدیر بر زندگی انسان مسلط است و قدرت الهی در زندگی و زندگان دخل و تصرف داشته و با عدل مطلق نیز مرتبط است.
نكتههای تربیتی این سورهی مباركه در قصههای هفتگانهای است كه در آن آمدهاند؛ خلاصهیشان بدین قرار است:
۱- داستان اصحاب كهف و رقیم
قصهی جوانانی است كه در مقابل طغیان و زورگویی بر ایمان خود ثابتقدم ماندند و سر انجامِ نیك از آنِشان گردید. داستان آنان به ما میآموزاند كه در زمان فتنههای بزرگ و طوفانهای تندی كه بر مؤمنان میآیند، چگونه استقامت كنیم و فرجام نیك نیز از آنِ مؤمنان است. این آیات به همین اشاره دارند: ﴿إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا ∗ أُولٰئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَیَلْبَسُونَ ثِیَابًا خُضْرًا مِنْ سُنْدُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَّكِئِینَ فِیهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا﴾ [كهف: ۳۰، ۳۱]؛ «به درستی کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، همانا ما پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهیم کرد. آنها کسانی هستند که بهشتهای جاویدان از آن ایشان است، نهرها از زیر آن جاری است، در آنجا با دستبندهایی از طلا آراسته میشوند، و لباسهایی سبز رنگ از حریر نازک و ضخیم در بر میکنند، در حالی که بر تختها تکیه زدهاند، چه پاداش خوبی و چه منزل نیکو و خوبی است.»
این داستانی است كه مژدهی پیروزی مؤمنان را در مقابل ظلم و طغیان میدهد اگر چه زمانی طولانی هم سپری شود؛ چرا كه عاقبتِ نیك همیشه از آنِ پرهیزگاران است و لو اینكه بعد از مدتی باشد.
از اینجاست كه معنی حدیث پیامبر صلى الله علیه وسلم را به خوبی میفهمیم: «مَنْ حَفِظَ عَشْرَ آیَاتٍ مِنْ أَوَّلِ سُورَةِ الكَهْفِ عُصِمَ مِنَ الدَّجَّالِ»؛ هر كه ده آیه از ابتدای سورهی كهف حفظ كند، از دجال محفوظ میماند. (رواه مسلم)
نواس بن سمعان رضی الله عنه از پیامبر صلى الله علیه وسلم روایت میكند كه: «فَمَنْ أَدْرَكَهُ مِنْكُمْ فَلْیَقْرَأْ عَلَیْهِ فَوَاتِحَ سُورَةِ الكَهْفِ»؛ هر كه دجال را دریافت، بر او نخستین آیات سورهی كهف را بخواند. (همان)
در حكمتِ این گفته شده است: ”آیات آغازین این سوره از جوانانی سخن میگوید كه از فتنهی پادشاه ظالم گریخته بودند و به غاری كه مانع از باخبر شدن پادشاه نسبت به آنان شود، پناه گرفته بودند و این مناسبت تامی دارد با حال مؤمنانی كه از دجال میگریزند و به كوهها پناه میبرند. چنانكه رسول خدا صلى الله علیه وسلم خبر داده و فرموده است: «لَیَفِرَّنَّ النَّاسُ مِنَ الدَّجَّالِ فِی الجِبَالِ»؛ مردم از شرّ دجال به كوهها میگریزند. اُم شریك پرسید: ای رسول خدا! در آن روز عربها كجایند؟ فرمود: «آنها كم هستند.» (همان)
آیهی دهم با این دعا خاتمه مییابد و مناسب با حال كسانی است كه از دجال میگریزند: ﴿إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا﴾ [كهف: ۱۰]؛ «آنگاه که آن جوانان به غار پناه بردند و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوی خود رحمتی عطا کن و راه نجاتی برایمان فراهم ساز».
یقیناً تلاوت این آیات و حفظ كردن آنها سرانجامِ آن جوانانی را در ذهن تداعی میكند كه به دینشان چنگ زدند و مورد الطاف الهی قرار گرفته و از فتنهی پادشاه ظالم رهایی یافتند و بعد از مرگشان نام نیكی از آنها باقی ماند، و این، اعتماد كسانی را كه با فتنهی دجال دچار میشوند، به خدا بیشتر میكند و به این یقین میرسند كه سرانجامِ نیكِ از آنِ پرهیزگاران است و هر سببی كه باعث استقامت بر حق باشد، آن هم جزو ایمان است.“
۲- داستان دو باغدار
یكی از آنها ثروتمند و باغ و اموال زیادی داشت و بهرهمندیهایی جهت آزمایش به او داده شده بود. بر او لازم بود كه در مقابل این نعمتها سپاس خدای را به جای آورد نه اینكه ناسپاسی كند. اما هنگامی كه غفلت ورزید، رفیقش او را یادآوری كرد، اما پند نگرفت و عاقبت درمانده شد؛ به همین خاطر خداوند متعال در آخر داستانش میفرماید: ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَىٰ فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا ∗ وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤَاخِذُهُمْ بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ یَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا﴾ [كهف: ۵۷، ۵۸]؛ «و چه کسی ستمکارتر از آن کسی است که به آیات پروردگارش پند داده شود، سپس از آن روی گرداند، و آنچه را با دستهای خود پیش فرستاده، فراموش کرد؟! ما بر دلهای آنان پردههایی افکندهایم تا نفهمند، و در گوشهایشان سنگینی (قرار دادهایم). و اگر آنها را به سوی هدایت بخوانی، پس هرگز هدایت نمیشوند. و پروردگارت آمرزنده و دارای رحمت است، اگر به خاطر آنچه مرتکب شدهاند، آنها را مؤاخذه میکرد، قطعاً هر چه زودتر عذاب را برای آنها میفرستاد، ولی برای آنها موعدی است که هرگز از آن راه فراری نخواهند داشت.»
در این سوره تعبیر روشنی از تقدیر الهی در رابطه با فقر و توانگری وجود دارد و این داستانی است كه سرانجام ستمكار را در بُعد اقتصادی بیان میكند؛ به همین خاطر پیامبر صلى الله علیه وسلم از شر فتنهی مالی كه صاحبش را به بدكاری، سركشی و طغیان وادارد، به خدا پناه میجست.
۳- داستان حضرت موسىٰ علیه السلام با بندهی نیكوكار
این داستان درس مهمی از علم و آداب فراگیری آن را به ما آموزش میدهد و نیز میآموزاند كه علممان هر اندازه وسیع باشد، باز هم حد و مرزی دارد و كسانی هستند كه با علم خود از ما برتراند.
لذا این داستان، تواضع و فروتنی را در ما محكم میكند.
متأسفانه غرور علمی فاجعهی مصیبتباری برای مردم و جامعه است و تكبرِ دانشمندِ متمدن بر خردمندان پوشیده نیست.
این داستان اشتباه كسی را به ما مینمایاند كه به حتم و یقین ادعا دارد كه نظریهاش برتر و حرف آخر است.
این داستان دلالت بر این دارد كه نادانستههای انسان، ولو اینكه دارای هر نوع برتری علمی یا مادی باشد، بسیار بیشتر از دانستههایش هستند.
[۴، ۵، ۶- داستانهای سهگانه]
سپس قصههای سهگانهای كه مرتبط با همین داستاناند، آمدهاند و همه همین معنای مذكور را تأیید میكنند. باز در آخرِ داستان تعلیق صریحی نمیبینیم؛ چرا كه داستانهای این درس كاملاً واضح میباشند.
لیكن ما چنین آموختیم كه تقدیرهایی كه انسان آنها را دیده و شر میپندارد، چیزی جز روی یك سكه نیستند كه روی دیگرش خیر است و ما از آن ناآگاهیم. خداوند متعال راست گفته است: ﴿كُتِبَ عَلَیْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَكُمْ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾ [بقره: ۲۱۶]؛ «جهاد بر شما واجب شده است، در حالی که برای شما ناگوار است، چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آنکه آن برای شما بهتر باشد و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه آن برای شما بد باشد، و خدا میداند و شما نمیدانید.»
۷- داستان ذوالقرنین
داستان حاكمی نیكوكار و مصلح كه با قوت حكمرانی و برتری عقلیاش به خوبی دشمنان و ستمدیدگان را رام كرد. داستان او حاكی از رفتار فرمانروایی رشید و دلیر است كه از حكمهای ظالمانه به دور بود؛ چرا كه ثمرات حكومت عادلانه در زندگی بیشماراند و اثر نیك آن در زندگان نیز آشكار میشود.
حُسن ختام سوره مقایسهی جالبی است بین كسانی كه از نظر عمل زیانبار شدند و تلاششان در زندگانی دنیا بیهوده شد و اعمالشان به باد رفت كه در روز قیامت هیچگونه ارزشی ندارند و كسی كه بی ارزش باشد، جایگاهش جهنم است.
و بین كسانی كه ایمان آوردند و كارهای نیك انجام دادند كه فردوس برین جایگاه آنهاست و از آن به جای دیگری منتقل نمیشوند؛ این پاداش استقامت آنها بر دین راستین است.
این سورهای كه سرشار از گونههای متعدد زندگی است، با سخن از وسعت علم الهی به پایان رسیده است؛ آنجا كه خداوند سبحان میفرماید: ﴿قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا﴾ [كهف: ۱۰۹]؛ «بگو: اگر دریا برای کلمات پروردگارم جوهر شود، قطعاً دریا به پایان میرسد، پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد، هر چند همانند آن به کمکش بیاوریم».
پیامبر اكرم صلى الله علیه وسلم به همین كلمات بیپایان الهی از شر هر شروری پناه میجست و میفرمود: «أَعُوذُ بِكَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ كُلِّهَا مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ»؛ به همهی كلماتِ تامهی خداوند، از شر آنچه خلق كرده است، پناه میجویم.
دكتر عبدالسميع الأنيس
ترجمه : زبیر حسین پور
منبع: سنت آنلاین
Sunday, 13 July , 2025