در ادامه و پایان مبحث علل خدمت صحابه(رض) به سنت مورد زیر را نیزمی توان گنجاند:    انگیزه چهارم: سبک زیبا و منحصر بفرد پیامبر(ص) در تعبیر الفاظ و آموزش پیامبر(ص) به هنگام سخن گفتن فصیح ترین کلام را ایراد می نمودند […]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در ادامه و پایان مبحث علل خدمت صحابه(رض) به سنت مورد زیر را نیزمی توان گنجاند:

 

 انگیزه چهارم: سبک زیبا و منحصر بفرد پیامبر(ص) در تعبیر الفاظ و آموزش

پیامبر(ص) به هنگام سخن گفتن فصیح ترین کلام را ایراد می نمودند و بلیغ ترین مردم بودند، به وضوح ترین طریق ممکن سخن می‌گفتند و به بهترین نحو هم بیان می‌داشتند.

 کلام ایشان به گونه ای بود که با کمترین الفاظ رساترین معانی را تعبیر می نمود. قوت در بیان، دقت در سبک بیان، بکار بستن الفاظ زیبا و موقرانه، و کوتاه بودن سخن ایشان، به نحوی بود که همانند ایشان، کمتر در میان مردم یافت می‌شد و بی نظیر بودند.

فصاحت گفتار پیامبر(ص) در بهترین سطح بود، سخن ایشان با الفاظ کوتاه و بدور از تکلف بود و از بارزترین صفات گفتار پیامبر(ص) می توان به موارد زیر اشاره نمود:  وضوح در دلالت، دقت در تعبیر و وصف، ابداع تشبیهات و تصویر درست از خواسته، کوتاه بودن سخن ، مطابقت درست کلام با حال و مد نظر داشتن طبیعت درونی افراد و توجه به نیاز روحی آنها.

قبائل عرب بر این بودند تا گفتارشان در نهایت فصاحت و بلاغت باشد، و درزمینه حفظ اشعار و عبارات فصیح و بلیغ، با هم مسابقه داشته اند. علاوه بر این‌ها از آنجا که  گفتار پیامبر(ص) جزئی از دین بود، انسان مومن با حفظ و عمل بدان می‌تواند قرب به خدا را بدست آورد. از همین رو صحابه(رض) بزرگوار گفتار رسول خدا(ص) را حفظ می نمودند، و با تکرار آنها در مجالس لذت برده و به شوق می آمدند واحادیث را به کسانی که نشیدنده‌اند، می رساندند.

علاوه بر این‌ها پیامبر(ص) به عنوان یک معلم دلسوز و مربی مخلص، بسیار متواضع، مهربان و دل‌رحم بودند. از همین رو در گفتارشان بهترین الفاظ را از بُعد واژه و معنا و کلمات دلکش‌ را بر میگزیدند. ایشان فرموده اند: من بسان پدر شما هستم که به شما تعلیم می دهم. (1)

هرگاه نبی رحمت(ص) می خواستند، سخن بگویند با بیانی زیبا سخن گفته و جملات را از هم جدا جدا ایراد می‌نمودند، به نحوی که برخی مراتب یک جمله را چند مرتبه تکرار می‌کردند تا صحابه آن را شنیده و حفظ نمایند و در اذهان خود جای دهند. از انس بن مالک (رض) نقل شده در مورد گفتار پیامبر(ص) فرموده اند: وقتی پیامبر(ص) سخن می گفت سه مرتبه آن را تکرار می کردند تا سخن‌شان خوب فهمیده شود (2)

پیامبر(ص) گفتارشان را طولانی نمی‌کردند، جملات‌شان در سطح میانه بود. ام المومنین عائشه(رض)می‌فرماید: پیامبر(ص) مثل شما پشت سرهم سخن نمی گفت(3) در روایت دیگری آمده: گفتار پیامبر(ص) جدا جدا بود، تا شنوندگان خوب بفهمند(4).

از ام المومنین عائشه(رض) منقول هست: پیامبر(ص) به گونه ای سخن می گفتند که اگرکسی می‌خواست جملات ایشان را بشمارد، این امکان برایش مهیا بود.(5)
از آنجا که پیامبر(ص) می دانست که باید بعد از ایشان صحابه(رض) این امانت را به دوش بکشند و آن را به سایرین برسانند؛ با مد نظر داشتن این مهم در زمینه بیان حدیث برای‌ صحابه، از طرق تربیتی متعدد بهره می بردند تا بتواند آنها را برای تحمل این مسئولیت آماده سازند.

رسول خدا(ص) شدیدا مشتاق آموزش و راهنمایی اصحاب خود بودند، حتی گاهی برای متوجه نمودن آنها صدای خود را بالا می بردند :از عبدالله بن عمرو (رض) نقل شده: در یک سفر ما از پیامبر(ص) جلو افتادیم وقت نماز فرا رسید و ما بر پاهای خود مسح نمودیم. رسول خدا(ص) با صدای بلند فرمودند: وای بر پاشنه پاها از آتش جهنم. ایشان دو یا سه مرتبه این جمله را تکرار نمودند(6)

پیامبر(ص) با اصحاب خود، برخوردی از روی شفقت داشته و با آنها به اندازه سطح فهم شان سخن می‌گفت. راحت به یکدیگر دسترسی داشتند و چنانچه بین پادشاهان و اطرافیان آنها موانعی وجود دارد، بین شان حجاب و مانعی وجود نداشت. در هرجا که میسر می شد به آنها تعلیم می داد حال در مسجد باشد یا در راه یا جایی دیگر..برای توضیح مطلب از هر روش ممکن بهره می‌جست‌‌اند، حال با مثال زدن باشد یا بکار بردن کلمات جذاب و اشارات قابل فهم، و یا کشیدن تصویر.

همه این‌ها برای این بود تا ذهن و قلب شنونده، هدایت را بپذیرد و سینه صحابه مملو از آموزه های نبوی شوند. همانند کتیبه ای که کلمات آن با کلمه و حرف نوشته شده اند. صحابه نیز آموختن و علم را دوست داشتند و هر یک به اندازه استعداد خود از آن بهره برد. احادیث و سنت پیامبر را بدون هیچگونه کمی و کاست یا تحریف و زیادتی به نسل بعد از خود سپردند.
به قلم: د. أيمن محمود مهدي
مترجم: عصمت الله تیموری

منابع :
1-سنن ابوداود 8، مسند امام احمد: 7362
2-صحیح بخاری 95
3-صحیح بخاری 3568، صحیح مسلم 2493
4-  فتح الباري 6/ 699.
5- صحیح بخاری 3567، صحیح مسلم 2493
6- صحیح بخاری 60، صحیح مسلم 241