نکته این که دو جاسوس انگلیسی، یکی در لباس روحانی سنی و آن دیگر در لباس مرجعیت شیعه در دو کشور مسلمان نفوذ کردهاند، اما هدف هر دو یکی است، «به جان هم انداختن مسلمانان و چپاول سرمایه ملی آنان» انواروب: توماس ادوارد لورنس، جاسوس و عامل بریتانیا برای نبرد با نیروهای ترک عثمانی بود […]
نکته این که دو جاسوس انگلیسی، یکی در لباس روحانی سنی و آن دیگر در لباس مرجعیت شیعه در دو کشور مسلمان نفوذ کردهاند، اما هدف هر دو یکی است، «به جان هم انداختن مسلمانان و چپاول سرمایه ملی آنان»
انواروب: توماس ادوارد لورنس، جاسوس و عامل بریتانیا برای نبرد با نیروهای ترک عثمانی بود که خود را دوستدار عربها و خواهان استقلال آنان از عثمانی نشان میداد. او عربی سخن میگفت، لباس عربی میپوشید و کاملا با آداب و سنتهای عرب آشنا بود و حتی نماز میخواند و گاه پیشنماز هم میشد!
لورنس در عربستان فرهنگ اعراب را مطالعه میکرد و نه تنها زبان عربی را به خوبی فرا گرفته بود، بلکه لهجههای قبایل مختلف را هم آموخته بود. او از پوشیدن لباس عربی و زندگی مثل مردان قبایل بیابانی احساس غرور میکرد و به همین دلیل لقب لورنس عربستان به او داده شد.
همهی این کارها به هدف جلب اعتماد مردم عربی انجام میشد که زیر سلطهی ترکان عثمانی در پایان این امپراتوری، خواهان استقلال و تشکیل پادشاهی مستقل عربی بودند.
آنچه از داستان لورنس میتوان آموخت این است که نیروهای خارجی با استفاده از ستم گروهی از مسلمانان در حق گروهی دیگر، به عنوان دوست و حامی گروه دوم وارد عمل میشوند و در پایان صرفا برای اهداف خود میجنگند و پس از شکست طرف اول به گروه دوم نیز خیانت میکنند و میروند.
ترکان عثمانی شکست خورده و همهی مناطق عربی را از دست دادند، اما عربها نه تنها به رویای پادشاهی مستقل عربی دست نیافتند، بلکه همان یکپارچگی سرزمینی را که در دوران عثمانی از آن برخوردار بودند نیز از دست دادند. در همان حین که جنگجویان عرب برای «آزادی» سرزمین عربی از ترکان میجنگیدند، مناطق عربی شرق میان فرانسه و انگلستان تقسیم شده و آرتور جیمز بلفور وزیر خارجهی بریتانیا قول فلسطین را به یهودیان داده بود!
حالا بشنوید از معجزات یک جاسوس باهوش انگلیسی در ایران
میجر جیکاک مشهور به مستر جیکاک یا سید جیکاک یکی از ماموران سازمان اطلاعاتی برون مرزی انگلیس (MI6) در ایران بود که از پیش از جنگ جهانی دوم تا به ثمر نشستن نهضت ملی شدن صنعت نفت در میان ایل بختیاری و منطقه بویراحمد ایران فعالیت داشت.
زندگی و فعالیت ﻣﺴﺘﺮ ﺟﯿﮑﺎﮎ؛ ﺟﺎﺳﻮﺱ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻣﺄﻣﻮﺭ در شرکت نفت انگلیس و ایران، با افسانه و افسون بسیار آمیخته شده است.
گفته می شود جيكاك ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ به عنوان ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﮐﺮ ﻭ ﻻﻝ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺍﯾﻞ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭ گشت و گذار نمود و ﺑﻪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ایلیاتی پرداخت. او ﭘﺲ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﮔﯿﺮ اين زبان، بهعنوان ﯾﮏ فرد بومی در ﻣﻨﻄﻘﻪ نفتخیز ﻣﺴﺠﺪﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﺳﮑﻨﯽ گزید!
وي ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺣﻀﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ، ﺑﺎ ﻓﻨﻮﻥ شعبده بازی ﻭ حربه های دیگر، ﺗﻮﺟﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺤﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻌﻄﻮﻑ داشت ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ به عنوان یک فرد ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ، ﺟﺎ ﺯد. ﺟﯿﮑﺎﮎ ﺑﺮﺍی ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﻪ مطالعه متون دینی و فقهی پرداخت و بعدها ادعای ﺍﺟﺘﻬﺎﺩ نیز کرد ﻭ حتی به عنوان پیش نماز هم ﺣﻀﻮﺭ يافت!
گفته می شود: ﺍﻭ گیوههایش ﺭﺍ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻋﺼﺎ ﺟﻔﺖ می کرد ﻭ ﺷﺎﯾﻊ ﮐﺮﺩﻩ بود که ﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﻣﻌﺠﺰﺍﺕ ﺍﻭﺳﺖ. ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ، ﺗﻮﺿﯿﺢ میدهد که آهنرباهایی ﺩﺭ گیوههایم ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻋﺼﺎ، گیوهها ﺟﻔﺖ میشد!
نقل کرده اند كه ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺳﻮﺱ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ، ﺭﻭﺯی ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ میآید ﻭ میگوید: من حضرت ﻋﻠﯽ (رض) ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ شانه ام ﻧﻬﺎﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: “ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﮕﻮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺩّﻩ ﺳﯿﺎﻩ ﻭ ﻧﺠﺲ (ﻧﻔﺖ) دوری کنند”!
قدام بعدی جیکاک پوشیدن لباس روحانیت و عمامه گزاری وی بود! گفته شده جیکاک مجلس وعظ و منبر برپا میکرد و آخرش هم روضه میخواند و وسط روضه موقعی که شوری به پا میشد ناگهان دستار خود را به درون آتشی که وسط مجلس بود پرتاب می کرد و چون دستار نمیسوخت، آن را بهعنوان يكي ديگر از معجزات خود تلقی می کرد.
و باز بسیار گفته شده به هنگام ملی شدن صنعت نفت، جیکاک فعالیت خود را دوچندان نمود و با گشت و گذار میان عشایر این شعار را سر زبان ها می اندازد كه «تو که مهر علی من دلته، نفت ملی سی چنته؟» (تو که مهر علی را در دل داری چرا به دنبال ملی شدن نفت هستی!)
بعضی از عشایر جنوب، زندگی خود را رها کرده و با تشکیل دسته جات متعدد به جرگه پیروان این جاسوس فرقه ساز درآمده و شب و روز زاری و طلب عفو میکردند.
نکته این که دو جاسوس انگلیسی، یکی در لباس روحانی سنی و آن دیگر در لباس مرجعیت شیعه در دو کشور مسلمان نفوذ کردهاند، اما هدف هر دو یکی است، «به جان هم انداختن مسلمانان و چپاول سرمایه ملی آنان»
تاریخ عبرت است، اگر به چشم حقیقت بنگریم.
پ.ن: مطالب این نوشته از اینترنت جمع آوری شده است.