دشت وصحرا تشنه انددامدارن خسته اندقلب ها بشکسته اند ای خدا باران بده چشم ها بر آسمان کودک و پیر و جوانای تو ذات بیکرانای خدا باران بده توبه کردیم ای خدااز همه جرم و خطاجمله بخشا جرمِ ماای خدا باران بده مردمان گریان و زارمرغ صحرا بیقرارآهوان چشم انتظارای خدا باران بده کودکانِ بیگناهمسلمین […]

دشت وصحرا تشنه اند
دامدارن خسته اند
قلب ها بشکسته اند
ای خدا باران بده

چشم ها بر آسمان
کودک و پیر و جوان
ای تو ذات بیکران
ای خدا باران بده

توبه کردیم ای خدا
از همه جرم و خطا
جمله بخشا جرمِ ما
ای خدا باران بده

مردمان گریان و زار
مرغ صحرا بیقرار
آهوان چشم انتظار
ای خدا باران بده

کودکانِ بیگناه
مسلمین بی پناه
ای غفور، ای عذرخواه
ای خدا باران بده

ما گنه کاریم و بد
جرم ما بیرون زِحد
از سر لطفت صمد
ای خدا باران بده

توبه کردیم ای خدا
از همه جرم و خطا
جمله بخشا جرمِ ما
ای خدا باران بده

ما همه پیر و جوان
دست های ناتوان
رو به سـویت مهربان
ای خدا باران بده

جز تو ای فریادرس
نیست ما را دادرس
ذکر پاکت هر نفس
ای خدا باران بده

جزتو ای ذات إله
کی کسی را شد نگاه
ای پناه بی پناه
ای خدا باران بده

دشت و صحرا تشنه اند
کوه و دریا خسته اند
قلب ها بشکسته اند
ای خدا باران بده

* مسعود امیری