محمد بن بلال ابوعبدالله شمس الدین عینیوی فردی فقیه و از بزرگان حلب بود که در آن شهر به تدریس و فتوا مشغول بود و کتابی در موضوعات متعدد از قبیل تصوف نوشت اما به کسی اجازه دیدن آن را نمی داد. از آنجا که بد خط بود و فقط تعداد کمی قادر به خواندن […]

محمد بن بلال ابوعبدالله شمس الدین عینی
وی فردی فقیه و از بزرگان حلب بود که در آن شهر به تدریس و فتوا مشغول بود و کتابی در موضوعات متعدد از قبیل تصوف نوشت اما به کسی اجازه دیدن آن را نمی داد. از آنجا که بد خط بود و فقط تعداد کمی قادر به خواندن خط وی بودند، بعد از مرگش ، کتابش پراکنده شد و تنها بخش (رسالة في المسائل الاعتقادية)، و (رسالة في الكلام على آية الوضوء) باقی ماند. (1)

ناصر بن احمد بن یوسف فزاری بسکری معروف به ابن مزنی
وی تاریخ دان و اصالتا از مغرب و الجزائری بود  در بسکره چشم به جهان گشود . در سال 803 وقتی قصد حج داشت به قاهره آمد و با ابن خلدون ملاقات نمود و نزد ابن حجر زانوی تلمذ زد و کتابی پیرامون تاریخ نگاران نوشت ، اما قبل از پاک نویسی کتاب، دیده از جهان فرو بست و کتابش ضائع شد. ابن حجر می گوید: اگر آن را پاک نویسی می کرد، یکصد جلد می شد.(2)

معاویه بن صالح بن حدیر حضرمی حمصی
وی قاضی و از رجال مشهور حدیث بود، معاویه بن صالح اصالتا از حضرموت بود و در حمص بزرگ شد و در سال 125 از آنجا خارج شد و به مصر رفت و نهایتا در اندلس سکنی گزید.
وقتی عبدالرحمان بر حکومت نشست وی را برای کاری به شام فرستاد و نهایتا او را در اندلس به عنوان قاضی تعیین نمود.
ایشان به همراه پادشاه در تمام جنگ ها شرکت می نمود، اما در اواخر از قضاوت عزل شد. محمد بن عبدالملک ،مشهور به “ابن ام ایمن” به نقل از محمد بن احمد بن ابی خیثمه می گوید:  دوست داشتم اگر به اندلس برسم کتاب های مهم معاویه بن صالح را گیر بیاورم ، ولی وقتی آنجا رفتم و سراغ کتاب هایش را گرفتم ، دیدم که بخاطر بی توجهی خانواده اش کتابها از دست رفته اند.(3)

علی بن سیف بن سلیمان
وی در دمشق زندگی می نمود و کودکی اش را در غزه و با فقر و یتیمی گذراند، کتاب “التنبیه” را حفظ نمود و در زبان عربی تبحر و مهارت حاصل کرد . او مدتی کتابدار کتابخانه “سمیساطیه” شد و کتاب ها و مسئولیت های زیادی بدست آورد، در زمینه حفظ لغات ترقی نمود و به اصول نیز توجه زیادی داشت و کتاب های ادب را زیاد مطالعه می کرد. علی بن سیف هرگز ازدواج ننمود و بعد از اینکه از فتنه “تیمور لنگ” جان سالم بدر برد، مجددا به قاهره بازگشت، مدتی در آنجا بود و سپس به دمشق رفت و مسئولیت مسجد “بیبرس” بدو محوّل شد. حلقه تدریس فقه شافعی را برگزار نمود و نیز سنن ابوداود و جامع الترمذی را تدریس می کرد، ابن حجر نزد وی زانوی تلمذ زده است. وی فردی تنگدست و بسیار فقیر لود ، اما هرگاه چیزی بدستش می رسید با آن کتابی می خرید. تا اینکه در دمشق بدرود حیات گفت و کتاب هایش از دست رفتند.(4(
 
حافظ ادیب و فقیه محمد بن موسی مراکشی شافعی
 ابن فهد ـ رحمه الله ـ می گوید: تمام کتابهایش را به “زبید” برد و وقتی قصد حج داشت، آنها را پیش همسرش نهاد و در مکه بعد از مناسک حج رحلت نمود. وی قبل از وفاتش چند کتاب از من عاریه گرفت و اگر حسن نیتم نمی بود، دیگر دستم بدان ها نمی رسد. وقتی آنجا رفتم دیدم تمام کتاب ها تلف شده اند و تمام آنچه را که نوشته و جمع آوری کرده بود و بخاطر آنها سختی های فراوانی متحمل شده بود، از دست رفته است و از آنها بهره ای برده نشد.(5)

محمد بن احمد
وی فقیه مالکی مذهبی بود که در شهر مدینه مشهور بود، در شهر حلوار در صحرای بزرگ آفریقا  بدنیا آمد و علم فرا گرفت. وقتی در سال 1320 فرانسوی ها به آنجا حمله کردند، به حجاز کوچ نمود و در سال 1322 حج گزارد و ساکن مدینه شد و تا زمانی که در قید حیات بود، در مسجد خود درس فقه و حدیث و تفسیر داشت تا اینکه درمدینه وفات نمود و در بقیع دفن شد. کتابهایش بعد از وفاتش به مصر برده شد تا چاپ شوند، اما هیچ وقت روانه بازار نشدند.(6)

حمیدان بن ترکی بن حمیدان
مرحوم بسام در بیوگرافی عبدالله بن عضیب می نویسد: وی به کتاب علاقه وافری داشت و کتاب های زیادی می خرید و کتاب هایی که قدرت خریدشان را نداشت از آنها رونویسی می نمود. و یا برای یافتن کتاب، افرادی را به جاهای مختلف می فرستاد تا اینکه که مجموعه ی گرانبهایی از کتاب ها ارزشمند گرد آورد.
 بعد از وفات وی، مشهورترین شاگردش حمیدان بن ترکی کتابخانه اش را خرید و  وقتی به مدینه رفت، کتاب ها را با خود برد و بعد از رحلتش کتاب ها بین مردم پراکنده شد و کتاب خانه اش از بین رفت. (7)

المرجع: عبدالعال سعد الرشيدي ( الشذرات في أخبار الكُتب والكُتَّاب والمكتبات )
ترجمه: عصمت الله تیموری

——————————————————————————-
[1] الأعلام؛ للزركلي (7/ 57)
[2] الأعلام؛ للزركلي (7/ 347(
[3] الأعلام؛ للزركلي (7/ 261(
[4] شذرات الذهب (7/235) سنة814هـ، الضوء اللامع (5/230، رقم: 770)، إنباء الغمر (2 /500) سنة 814هـ.
[5] لحظ الألحاظ بذيل طبقات الحفاظ؛ لابن فهد المكي (178(
[6] الأعلام؛ للزركلي (6/ 22(
[7] علماء نجد خلال ثمانية قرون (4/49 رقم 422).