کتابخوانی ایرانیان قصه‌ای است که سر دراز دارد. در درجه اول این کتاب خواندن یعنی مطالعه متون علمی و طبقه‌بندی و البته تایید شده و به گفته کارشناسان در بین وسایل ارتباط جمعی اگر فقط کتاب‌ها حاوی چنین خصوصیتی نباشند اصلی‌ترین و اولین مرجع در این زمینه هستند. این در حالی است که آمار حضور […]

کتابخوانی ایرانیان قصه‌ای است که سر دراز دارد. در درجه اول این کتاب خواندن یعنی مطالعه متون علمی و طبقه‌بندی و البته تایید شده و به گفته کارشناسان در بین وسایل ارتباط جمعی اگر فقط کتاب‌ها حاوی چنین خصوصیتی نباشند اصلی‌ترین و اولین مرجع در این زمینه هستند.

این در حالی است که آمار حضور ایرانیان در شبکه‌های اجتماعی و فردی به مرز فوران رسیده و این را هیچ کسی نمی‌داند که به واقع چند درصد ایرانیان در فضای مجازی متن علمی مطالعه می‌کنند. عبارتی که شاید شنیدنش هم برای عده ای عجیب و حتی خنده‌دار باشد؛ مطالعه متن علمی در فیسبوک و تلگرام! نمی‌شود مردم ایران را به کتاب نخوانی متهم کرد، زیرا از سویی آنها علاقه زیادی به مطالعه محتواهای تصویری در اینترنت دارند که به هر حال روندی مشابه مطالعه و به ویژه در جریان خبرها قرار داشتن محسوب می شود و از سوی دیگر، بر اساس نظرسنجی ایسنا از مخاطبان خود در آبان سال گذشته تنبلی دلیل اصلی کتاب نخواندن ایرانیان است. شرکت‌کنندگان در اين نظرسنجی با موضوع «دليل پايين بودن ميزان مطالعه کتاب را در کشور چه می‌دانيد؟»، از بين چهار گزينه «کيفيت پايين آثار»، «گرانی کتاب‌ها»، «مميزی آثار» و «تنبلی افراد»، «تنبلی افراد» را عامل اصلی پايين بودن سرانه کتابخوانی در ايران دانستند و در رتبه‌های بعدی به «گرانی کتاب‌ها»، «مميزی آثار» و «کيفيت پايين آثار» رأی دادند.

اینترنت جزو ملزومات شده است

با این تفاسیر به نظر می‌رسد باید تسهیلاتی در زمینه دسترسی مردم به کتاب ایجاد شده یا به راه‌های مختلف ایجاد علاقه کرده و فرهنگسازی کرد. با وجود این، در دنیای تخصصی امروز با توجه به همه جانبه شدن پیشرفت علم و دسترسی همه به منابع اطلاعاتی هیچ کس نمی‌تواند برای مردم تصمیم بگیرد که خبرها و اطلاعاتی که لازم دارند از کدام مجرا دریافت ‌کنند و در مورد شبکه‌های اجتماعی مانند فیسبوک و حتی تلگرام و سایر پیام‌رسان‌ها فارغ از گفت‌وگوی میان افراد و ارتباطات میان‌فردی روندی از دریافت و انتشار اطلاعات به طریق مستقیم و غیرمستقیم رخ می‌دهد که نمی‌توان منکر آن بود.مردم ایران که طبق برخی آمارهای ارائه شده و آمارهای دیگر در رفتن به کتابخانه و یا خریدن کتاب در درجه اول تنبل و دردرجه دوم خسیس هستند در خواندن همان متون به صورت طبقه‌بندی شده یا از طریق متن‌هایی که با دیگران در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذارند زرنگ و سخاوتمند هستند. پهنای باند اینترنت و به هر حال پولی که طبق آمارهای مصرف اینترنت در ایران،‌ جمع کثیری از ایرانیان هرماه حاضرند بپردازند تا آبونمان اینترنتی آنها وصل باشد و چرخش میلیاردی این سرمایه خود به تنهایی گواه علاقه و استقبال ایرانیان به ارتباط است که خود بخشی از فرایند آگاهی محسوب می شود.

چرا کتاب حذف شد؟

با این وجود چرا کتاب حذف شد؟ حتی در کشورهای توسعه‌یافته که تمام وسایل ارتباط جمعی از میان آنها بیرون آمد و به‌دست همه مردم دنیا رسید هم کتاب چنین سرنوشت شومی پیدا نکرد که در ایران پیدا کرد اما چه شد که به اینجا رسیدیم؟ پاسخش کاملا مشخص است و تنها می‌توان به دو استدلال روانشناسی کودک و مشکلات برنامه‌ریزی شهری در تسهیل دسترسی به کتاب و نسخه چاپی اشاره کرد. در درجه اول روانشناسان کودک معتقدند سن آشنا کردن کودک با کتاب و جا انداختن رفتار کتابخوانی در او در در اوایل کودکی است و نه حتی اوایل نوجوانی، بنابراین همه افرادی که کتابخوان‌های بزرگی در هر زمینه شدند یا خانواده‌شان مستقیم کتابخوان بوده و کتاب به دستشان داده اند یا توانسته اند این میل و رغبت را به نوعی به فرزندان خود منتقل کنند. خیلی سخت است به فردی که عمری دور از کتاب و فضاهای فرهنگی زندگی کرده یاد داد که حالا بیا و به زور کتاب بخوان و در درجه دوم در مورد جوانان و جمعیت باسواد و شهری که سطح آگاهی عمومی برای مطالعه هر کتابی را دارند این وضعیت بیشتر جنبه اقتصادی دارد تا اجتماعی. بررسی‌های شهرداری امسال نشان داد افرادی که در مترو و مکان‌های عمومی کتاب رایگان در اختیارشان قرار داده می شود حتما ۹۰ درصدشان کتاب‌ها را مطالعه می کنند و حتی کودکان هم آن را ورق می زنند که این نشان می‌دهد میل و رغبت کتابخوانی در ایرانیان بالاست. خیلی از کودکان و نوجوانان ایرانی کتاب‌های ایرانی داخلی را در تمام سال های دوران کودکی و نوجوانی خود ورق زده‌اند و با محصولات فرهنگی و سرگرمی بزرگ شدند که صددرصد داخلی بودند. تیراژ کتاب‌های قصه و سایر محصولات مربوط به کودک در ایران کماکان بالاست و به سرنوشت شوم نسخه‌های چاپی بزرگسالان دچار نشده است. بنابراین با در نظر گرفتن همه این متغیرها باید به این نتیجه رسید که میل و رغبت کتاب خواندن در وجود همه مردم ایران وجود دارد و دلیل اصلی کتاب نخواندن آنها هم سختی دسترسی به کتاب در بسیاری از نقاط کشور و البته هزینه گزاف آن است. كمبود كتابخانه‌ که  طبق‌ آمار كنفرانس‌ بين‌المللي‌ كتابداري‌ و اطلاع‌رساني‌ در هر جامعه‌اي‌ براي‌ هر ۳ تا ۵ هزار نفر بايد يك‌ كتابخانه‌ عمومي‌ وجود داشته‌ باشد و اگر ما حداقل‌ استاندارد را در نظر بگيريم‌ بايد براي‌ هر ۵۰۰۰ نفر يك‌ كتابخانه‌ وجود داشته‌ باشد، يعني‌ در كشور ما بايد حدود ۱۴۰۰۰ كتابخانه‌ عمومي‌ وجود داشته‌ باشد، درحالي‌ كه‌ طبق‌ آمار ارائه‌ شده‌ حدود ۱۵۰۰ كتابخانه‌ داريم‌ و اگر كتابخانه‌هاي‌ مدارس، حوزه‌هاي‌ علميه‌ و مساجد و غيره‌ را هم‌ در نظر بگيريم‌ در مجموع‌ حدود ۴۰۰۰ كتابخانه‌ عمومي‌ داريم‌ و اين‌ بدين‌ معناست‌ كه‌ ۱۱۰۰۰ كتابخانه‌ كم‌ داريم. به‌ عبارت‌ ديگر از هر ۱۰۰ كتابخانه‌ كه‌ بايد داشته‌ باشيم‌ تنها ۲۰ كتابخانه‌ داريم. در اين‌ صورت‌ يك‌ نوجوان‌ يا جوان‌ ۵ بار كمتر كتابخانه‌ مي‌بيند یا در وضعي‌ كه‌ كتابخانه‌ به‌ عنوان‌ يكي‌ از گزينه‌هاي‌ مهم‌ براي‌ پر كردن‌ اوقات‌ فراغت‌ بايد خودش‌ را نشان‌ بدهد پنج جایگاه خود را کم دارد.
منبع: آرمان